کلمه جو
صفحه اصلی

تشدید کردن

فارسی به انگلیسی

aggravate, compound, embitter, feed, heighten, intensify, rev, fuel, to aggravate, to intensify

to aggravate, to intensify


aggravate, compound , embitter, feed, heighten, intensify, rev


فارسی به عربی

اشتد
اثر (مع الشد )

اشتد


مترادف و متضاد

amplify (فعل)
افزودن، بزرگ کردن، تقویت کردن، وسعت دادن، مفصل کردن، مفصل گفتن، بالا بردن، بزرگ شدن، منبسط کردن، تشدید کردن

exacerbate (فعل)
برانگیختن، بدتر کردن، خون کسی را بجوش اوردن، تشدید کردن

exasperate (فعل)
برانگیختن، بدتر کردن، خشمگین کردن، تشدید کردن، اوقات تلخی کردن، از جا در بردن

intensify (فعل)
تشدید کردن، سخت کردن، شدید شدن

strengthen (فعل)
تشدید کردن، تحکیم کردن، محکم کردن، نیرومند کردن، قوی کردن، تقویت دادن، تقویت یافتن

resonate (فعل)
تشدید کردن، طنین انداختن، پیچیدن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- سخت کردن .۲- استوار کردن .


کلمات دیگر: