خوبترین
فارسی به انگلیسی
crème de la crème
فارسی به عربی
افضل
مترادف و متضاد
بهترین، بهترین کار، به بهترین وجه، بزرگترین، نیکوترین، خوبترین، شایسته ترین، ممتاز، عظیم ترین، به نیکوترین روش، اعلاء، خاصگی
فرهنگ فارسی
نیک ترین بهترین
لغت نامه دهخدا
خوبترین. [ ت َ ] ( ص عالی ) نیک ترین. بهترین. زیباترین. ( ناظم الاطباء ).
کلمات دیگر: