کلمه جو
صفحه اصلی

پوشیده شدن

فارسی به انگلیسی

cover

فارسی به عربی

خنفساء

مترادف و متضاد

mantle (فعل)
پوشیده شدن

فرهنگ فارسی

( مصدر )۱-ملبس شدنتکفرپوشیده شدن در لباس.۲-مخفی شدنپنهان ماندن نهان گشتن : چنانکه دما دم قاصدان میرسیدند و مزد ایشان میدادن تا کار فرو نماند و چیزی پوشیده نشود.

لغت نامه دهخدا

پوشیده شدن. [ دَ / دِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) ملبس شدن. بتن کرده شدن. تغطی. تغشی. تستر. استتار. انتقاب. فرا گرفته شدن چیزی بچیزی. انخساف. انغمام. ( تاج المصادر ). اکتنان. ( تاج المصادر ) ( منتهی الارب ). تکنین. تطمس. انطماس. لیه. التطاط؛ پوشیده شدن زن. ( منتهی الارب ). تلبس ، لوذ، لواذ، لیاذ؛ پوشیده شدن بچیزی. تکفر؛ پوشیده شدن در سلاح. ( تاج المصادر ). تدجیج ؛ پوشیده شدن بسلاح. ( از منتهی الارب ). || مخفی شدن. پنهان ماندن. پنهان شدن. بوص. ( منتهی الارب ). اکتنان. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر ). استبطان. اشکال. ( تاج المصادر ). اشتباه. ادحال. دسوة. ضرء. انطماس. کمون. ( منتهی الارب ). انکتام. ( تاج المصادر ). سرق. ( منتهی الارب ). استبهام. وَدس. ( تاج المصادر ) ( منتهی الارب ). تواری. ( منتهی الارب ). التباس. تکمی. ( تاج المصادر ) ( منتهی الارب ) : چنانکه دمادم قاصدان میرسیدند و مزد ایشان میدادند تا کار فرو نماند و چیزی پوشیده نشود. ( تاریخ بیهقی ص 366 ). انطلاس ؛ پوشیده شدن کار. ( منتهی الارب ). اشتباه ؛ پوشیده شدن کار. عمامة؛ پوشیده شدن خبر. ( تاج المصادر ).

پیشنهاد کاربران

استتار


کلمات دیگر: