کلمه جو
صفحه اصلی

خوش قدم


مترادف خوش قدم : خجسته، خوش یمن، مبارک پی، فرخنده پی، شگوندار، مبارک، میمون، همایون

متضاد خوش قدم : بدقدم، نحس، بدیمن، نامبارک

فارسی به انگلیسی

bringing good luck, lucky

فارسی به عربی

محظوظ

مترادف و متضاد

lucky (صفت)
خوشحال، خجسته، بختیار، خوشبخت، خوش قدم، خوش شانس، سفیدبخت، بانوا، خوش اقبال، خوش یمن

felicific (صفت)
خوشحال، لذت بخش، خوشی اور، خوش قدم

خجسته، خوش‌یمن، مبارک‌پی، فرخنده‌پی، شگوندار، مبارک، میمون، همایون ≠ بدقدم، نحس، بدیمن، نامبارک


فرهنگ فارسی

دهی از دهستان علیشروان بخش بدره ایلام واقع در ۶۵ هزار گزی خاور ایلام . کوهستانی و سردسیر با ۳۲٠ تن سکنه .

لغت نامه دهخدا

خوش قدم . [ خوَش ْ /خُش ْ ق َ دَ ] (اِخ ) رجوع به سیف الدین خوشقدم شود.


خوش قدم . [ خوَش ْ / خُش ْ ق َ دَ] (ص مرکب ) مبارک پی . میمون النقیبه . فرخ پی . فرخنده پی . خجسته پی . مقابل بدقدم . (یادداشت مؤلف ). || نامی از نامهای کنیزان سیاه . (یادداشت مؤلف ).


خوش قدم. [ خوَش ْ / خُش ْ ق َ دَ] ( ص مرکب ) مبارک پی. میمون النقیبه. فرخ پی. فرخنده پی. خجسته پی. مقابل بدقدم. ( یادداشت مؤلف ). || نامی از نامهای کنیزان سیاه. ( یادداشت مؤلف ).

خوش قدم. [ خوَش ْ /خُش ْ ق َ دَ ] ( اِخ ) رجوع به سیف الدین خوشقدم شود.

خوش قدم. [ خوَش ْ / خُش ْ ق َ دَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان علیشروان بخش بدره ایلام ، واقع در 65هزارگزی خاور ایلام. کوهستانی و سردسیر با 320 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

خوش قدم . [ خوَش ْ / خُش ْ ق َ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان علیشروان بخش بدره ایلام ، واقع در 65هزارگزی خاور ایلام . کوهستانی و سردسیر با 320 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


فرهنگ عمید

ویژگی کسی که قدمش میمون و مبارک است، خجسته پی.

دانشنامه عمومی

خوش قدم ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
خوش قدم (انیمیشن)
خوش قدم (دره شهر)

جدول کلمات

نیکپی

پیشنهاد کاربران

گُلپا


کلمات دیگر: