کلمه جو
صفحه اصلی

خودکامگی


مترادف خودکامگی : استبداد، خودرایی، خودسری، دیکتاتوری

فارسی به انگلیسی

absolutism, autocracy, despotism, self-indulgence, tyranny

فارسی به عربی

أَثَرَة (إثْرَة ) ، احْتکارُ القَرار

مترادف و متضاد

استبداد، خودرایی، خودسری، دیکتاتوری


فرهنگ فارسی

رفتار هر نظام سیاسی که در آن یک فرد به‌صورت مطلق و با اِعمال زور حکومت می‌کند


۱ - خودسری خودرایی. ۲ - هوی پرستی هوس جویی .

فرهنگ معین

( ~. مِ ) (حامص . ) ۱ - خودسری . ۲ - هوی پرستی .

لغت نامه دهخدا

خودکامگی. [ خوَدْ / خُدْ م َ / م ِ ] ( حامص مرکب ) جباری. استبداد. خودسری. کله شقی. یکدندگی :
جهان کام و ناکام خواهی سپرد
بخودکامگی پی چه باید فشرد؟
نظامی.

دانشنامه عمومی

خودکامگی یا اتوکراسی (به انگلیسی: autocracy)، گونه ای از شیوه های حکومتی تمامیت خواه و شکلی از حکومت است که در آن قدرت سیاسی در دست یک حاکم خودگمارده قرار دارد. در حکومت خودکامه دامنه اختیارات حاکم و طول دوره حکومت آن ها بسیار است و توزیع قدرت عادلانه نیست.
دیکتاتوری
دموکراسی
کمونیسم
حکومت شورایی
طرف داران حکومت خودکامه معتقدند که این نوع حکومت امکان انباشت سرمایه، برنامه ریزی متمرکز و تصمیم گیری قاطع برای رفع موانع راه را برای توسعه فراهم می سازد. در حالی که مخالفان این نوع حکومت معتقدند که خودکامگی باعث احساس بی قدرتی سیاسی در بین مردم می شود و کارایی و خلاقیت آن ها را کاهش می دهد.
باید توجّه داشت که اگرچه مفاهیم خودکامگی، تمامیت خواهی، یکه سالاری، استبداد، حکومت مطلقه و جبّاریّت، مترادفات هر یک از آنها و نیز نام فرمانروایانشان در ادبیّات و محاورات اغلب به یک معنا به کار می روند، هم معنا نبوده و در علم سیاست دارای تعاریف جداگانه می باشند.

دانشنامه آزاد فارسی

خودکامگی (autocracy)
نوعی حکومت با قدرتِ مطلق در دست یک شخص. فرمانروای خودکامه دارای اقتداری مهارنشدنی و بی چون وچراست. حکومت تزارها بر روسیه نوعی خودکامگی بود که از میانۀ قرن ۱۶ تا اوایل قرن ۲۰ ادامه یافت. کاترین دوم، ملکۀ روسیه، در قرن ۱۸ خود را بانوی خودکامه می نامید.

فرهنگستان زبان و ادب

{despotism} [باستان شناسی، علوم سیاسی و روابط بین الملل] رفتار هر نظام سیاسی که در آن یک فرد به صورت مطلق و با اِعمال زور حکومت می کند

پیشنهاد کاربران

خود را پرستیدن
حرف خود را باور داشتن، اعتقاد به خود

استبداد

اتوکراسی.


کلمات دیگر: