کلمه جو
صفحه اصلی

واسوخت

فرهنگ فارسی

( مصدر اسم ) ۱ - رو گردانی از کسی اعراض . ۲ - بیزاری .

لغت نامه دهخدا

واسوخت. ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) بیزاری و اعراض و روگردانی از معشوق. ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).

دانشنامه عمومی

واسوخت در واژه به معنی بیزاری و روگردانی از معشوق است.و در اصطلاح ادبیات سنتی نیز به سبکی از اشعار گفته می شود که مضمون آن مربوط به همین رویگردانی باشد.
سبک واسوخت در شعر فارسی (پیشرو و سرآمد واسوخت محتشم است نه وحشی)، محمود فتوحی رودمعجنی
گفتگو با یک ترانه سرای واسوخت : از ترانه های گذشته ام دفاع نمی کنم
شاعرانی چون سعدی، امیر خسرو و وحشی بافقی شعرهایی در سبک واسوخت سروده اند.در ادبیات دورهٔ مشروطه و آغاز دورهٔ بازگشت ادبی نیز شاعرانی چون دهخدا، شهریار، میرزادهٔ عشقی چنین شعرهایی سروده اند.
واسوخت شاخه ای از سبک قدیمی وقوع گویی است.سبک وقوع گویی که در اوایل سدهٔ دهم هجری در شعر پارسی پدید آمد، برزخی بین شعر دوره تیموری و سبک هندی بود و در این سبک شاعر آشکار و بی پرده زبان حال خود را واگویه می کرد. واسوخت شاخه ای از وقوع گویی است که دوری جستن و روی گردانی دلداده از دلبر را مد نظر دارد.
در واسوخت، شاعر به خاطر شکست در عشق و عدم کامیابی، از استغناء به غناء و از نیاز به ناز روی می آورد و به جای ستایش به سرزنش دوست می پردازد و بی وفایی او را با بی وفایی پاسخ می دهد.شبلی نعمانی از وحشی بافقی به عنوان آغازگر این شیوه بیانی یاد می کند.

دانشنامه آزاد فارسی

(در لغت به معنای روگردانی و بیزاری از محبوب) در اصطلاح ادبی، مکتبی در شعر به ویژه غزل، که شاعر در آن با دلزدگی از معشوق یاد می کند و گاهی نیز معشوق جدیدی می جوید؛ مانند «جام شراب عشق تو کیفیتی نداشت ـ مستی بهانه ساختم و بر زمین زدم» (همدمی مشهدی). واسوخت در برابر سوخت قرار دارد و در شعر ریخته جایگاه ویژه ای دارد.


کلمات دیگر: