قسوس . لبلاب بزرگ
لبلاب کبیر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
لبلاب کبیر. [ ل َ لا ب ِ ک َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسوس. حبل المساکین. لبلاب بزرگ. رجوع به لبلاب شود: عصاره لبلاب بزرگ اندر بینی چکانند دماغ را پاک کند و مادتها که بگوش فرود می آید بازدارد. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
دانشنامه آزاد فارسی
لَبلاب کبیر (Ipomoea batatas)
گیاهی علفی و خزنده از تیرۀ پیچک صحرایی. منشأ اولیه آن امریکای جنوبی بوده ولی امروزه در منطقه وسیعی از نواحی حاره امریکا، شمال افریقا، آسیا و ایران می روید. گل هایی به رنگ های زیبای ارغوانی، بنفش یا سفید و مجتمع به صورت خوشه دارد. ریشۀ متورم آن به مصارف تغذیه می رسد. در بلوچستان می روید و در نظیرآباد به نام گَجَر لاهوری موسوم است.
گیاهی علفی و خزنده از تیرۀ پیچک صحرایی. منشأ اولیه آن امریکای جنوبی بوده ولی امروزه در منطقه وسیعی از نواحی حاره امریکا، شمال افریقا، آسیا و ایران می روید. گل هایی به رنگ های زیبای ارغوانی، بنفش یا سفید و مجتمع به صورت خوشه دارد. ریشۀ متورم آن به مصارف تغذیه می رسد. در بلوچستان می روید و در نظیرآباد به نام گَجَر لاهوری موسوم است.
wikijoo: لبلاب_کبیر
کلمات دیگر: