برابر پارسی : دوم، دوم آنکه، دیگر بار | ( ثانیاً ) دوم این که، دوم
ثانیا
برابر پارسی : دوم، دوم آنکه، دیگر بار | ( ثانیاً ) دوم این که، دوم
فارسی به انگلیسی
secondly, in the second place
second, secondarily, secondly
فرهنگ فارسی
۱- دوم . ۲- دوم بار بار دیگر دیگر دوباره . ۳- پس سپس .
دوم بار باز دیگر بار دیگر
دوم بار باز دیگر بار دیگر
فرهنگ معین
( ثانیاً ) (یَ نْ ) [ ع . ] (ق . ) ۱ - دوم . ۲ - بار دوم .
لغت نامه دهخدا
( ثانیاً ) ثانیاً. [ یَن ْ ] ( ع ق ) دوم بار. || باز. || دیگر. || بار دیگر. ددیگر. || دوباره. || سپس.
فرهنگ عمید
در مرتبۀ دوم، علاوه بر مورد اول.
فرهنگ فارسی ساره
دوم
پیشنهاد کاربران
بار دیگر
دومن
دیگر آن که
کلمات دیگر: