کلمه جو
صفحه اصلی

حائز


مترادف حایز : حائز، دارا، دربردارنده، واجد، جامع

متضاد حایز : فاقد

برابر پارسی : دارای

فارسی به انگلیسی

possessing, having, holding

possessing, holding


مترادف و متضاد

دارا، دربردارنده


گردآورنده، فراهم آورنده، جامع


واجد


۱. دارا، دربردارنده
۲. گردآورنده، فراهم آورنده، جامع
۳. واجد


۱. حائز، دارا، دربردارنده، واجد
۲. جامع ≠ فاقد


فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱ - گرد آورنده فراهم آورنده جامع . ۲ - در بر دارنده دارا : (( این موضوع حایز اهمیت است . ) ) جمع : حایزین حایزین اکثریت .
نعت فاعلی از حیازت

اسم فاعل ازحوزوحیازت، جامع، دارا، دربردارنده
(اسم ) ۱ - گرد آورنده فراهم آورنده جامع . ۲ - در بر دارنده دارا : (( این موضوع حایز اهمیت است . ) ) جمع : حایزین حایزین اکثریت .

فرهنگ معین

(یِ ) [ ع . حائز ] (اِفا. ) ۱ - دربردارنده ، دارا. ۲ - گردآورنده ، جامع .

لغت نامه دهخدا

حائز. [ ءِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از حیازت و حوز. جامع : لیکون للمزید من فضل اﷲ حائزاً و من الثواب بالقدح المعلی فائزاً. ( تاریخ بیهقی ، نامه خلیفه القائم بامراﷲ ).

حایز. [ ی ِ ] ( ع ص ) حائز. نعت فاعلی از حیازت. گردآورنده. جامع.
- حایز شرائط ؛ واجد شرایط. جامع شرایط لازم. و رجوع به حائز شود.

فرهنگ عمید

جامع، دارا، دربردارنده.

فرهنگ فارسی ساره

دارا


پیشنهاد کاربران

درخور

دارای


کلمات دیگر: