کلمه جو
صفحه اصلی

با تجربه


مترادف با تجربه : آزموده، حاذق، خبره، کارآزموده، کاردان، کهنه کار، مجرب

متضاد با تجربه : بی تجربه، تازه کار

برابر پارسی : آزموده، کار آزموده | آزموده

فارسی به انگلیسی

experienced, old, practiced, professional, veteran

experienced, old, practiced, professional


فارسی به عربی

مجرب ، إخْتصائِی (اِخْتصاصی )
اصیل , ممارس

مجرب ، إخْتصائِي (اِخْتصاصي)


مترادف و متضاد

thoroughbred (صفت)
اصیل، با تجربه، خوش جنس، کاردیده

experienced (صفت)
با تجربه، ورزیده، اموخته

practiced (صفت)
با تجربه

practised (صفت)
با تجربه

فرهنگ فارسی

( صفت ) مجرب آزموده کاردان : مرد با تجربه ای است مقابل بی تجربه .

فرهنگ معین

(تَ رِ بِ ) [ فا - ع . ] (ص مر. ) مجرب ، کاردان .

فرهنگ فارسی ساره

کار آزموده


واژه نامه بختیاریکا

پالُوساهیده؛ کهره؛ کرده کار؛ تش خردِه؛ وُروده

پیشنهاد کاربران

کار دیده

آموخته

کهنه کار


کلمات دیگر: