کلمه جو
صفحه اصلی

هجوم


مترادف هجوم : تاخت، تاخت وتاز، تعرض، تک، تهاجم، حمله، مهاجمه، یورش

برابر پارسی : تاخت و تاز، آفند، تازش، تک

فارسی به انگلیسی

invasion, assault, incursion, infestation, onrush, scramble, storm, inrush, attack, crowding or swarming, offense, crowding

rush, attack, crowding, swarming


assault, incursion, infestation, offense, onrush, rush, scramble, storm, inrush


فارسی به عربی

بدایة , تدفق , غزو , مخالفة

عربی به فارسی

يورش , حمله , تجاوز , حمله بمقدسات , اظهار عشق , تجاوز يا حمله کردن , افند , تک , تکش , تاخت , حمله کردن بر , مبادرت کردن به , تاخت کردن , با گفتار ونوشتجات بديگري حمله کردن , تاخت و تاز , اصابت يا نزول ناخوشي , مهاجم , متجاوز , اهنانت اور , رنجاننده , کريه , زشت


مترادف و متضاد

offense (اسم)
توهین، حمله، رنجش، دلخوری، تجاوز، یورش، اهانت، گناه، بزه، تقصیر، لغزش، هجوم، قانون شکنی

onset (اسم)
اصابت، حمله، شروع، تاخت و تاز، وهله، هجوم

influx (اسم)
ریزش، ورود، تاثیر، نفوذ، هجوم

invasion (اسم)
استیلاء، تعرض، تاخت و تاز، تهاجم، هجوم

inroad (اسم)
تعدی، حمله، تاخت و تاز، تکش، تهاجم، هجوم

throng (اسم)
گروه، جمعیت، ازدحام، هجوم

infestation (اسم)
هجوم

تاخت، تاخت‌وتاز، تعرض، تک، تهاجم، حمله، مهاجمه، یورش


فرهنگ فارسی

ناگاه حمله بردن، ناگاه در آمدن درجائی، یورش
۱-(مصدر ) بناگاه آمدن برچیزی . ۲- حملهکردن . ۳- (اسم ) دخول ناگهان . ۴- حمله یورش : (( وعاقبهالامر آوازهجوم کفار ونجوم فتن. تارکه ازدوسال بازمنتشر بود محقق گشت ... ) ) توضیح هجوم طریقه ایست که برای تصرف یک هدف نزدیک بوسیل. محارب. تن بتن بکارمیرود.هجوم خیزبلا توقفی است که مهاجم را بهدف می رساند . گاهی حملهازابتدا باهجوم شروع میشود وگاهی هجوم آخرین مرحل. حملهراتشکیل میدهد و بالاخره حمله درطی توسعه و پیشرفت خودهم اغلب شامل هجومهای جزئ بجزمیگردد. هجوم بایک حرکت شروع شده وبوصول بهدف تمام میشود واین دونوع عمل بلافاصله بتوالی هم انجام می گردد. یا هجوم متقابل . عبارت از عملیات آنی است بشکل مبارز. تن بتن که بوسیل. آن مدافع دشمن را که موفق به نفوذ یافتن درموضع اوشدهاستنابودساخته یا از آنجا طردش نموده و یالااقل مانع میشود که دشمن بتواند در آنجااستوارگردد.
ناگاه در آینده بر کسی در آورنده

فرهنگ معین

(هُ ) [ ع . ] (اِمص . ) حمله ، یورش .

لغت نامه دهخدا

هجوم. [ هَُ ] ( ع مص ) بناگاه آمدن بر چیزی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
- هجوم آوردن ؛ حمله کردن. روی آوردن برای غلبه بر دشمن. ( یادداشت به خط مؤلف ) :
در آغوش دو عالم غنچه زخمی نمی گنجد
هجوم آورده بر دلها ز بس تاراج مژگانش.
خاقانی.
- هجوم بردن ؛ هجوم آوردن. ( یادداشت به خط مؤلف ).
- هجوم کردن ؛ هجوم آوردن. حمله کردن. رجوع به هجم شود.
|| درآمدن هر کسی بی دستوری. ( منتهی الارب ). دخول بی اذن. ( اقرب الموارد ). || به شتاب درآمدن.( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || شکسته و ویران شدن خانه. ( منتهی الارب ). || در مغاک فروشدن چشم کسی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || دوشیدن آنچه را در پستان است. ( از اقرب الموارد ). دوشیدن. ( منتهی الارب ). || روی آوردن علم بر حقایق امور کسی را. ( از اقرب الموارد ). || ساکت شدن و اطراق. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

هجوم. [ هََ ] ( ع ص ) ناگاه درآینده بر کسی. ( منتهی الارب ). سریعالهجوم. ( اقرب الموارد ). || درآورنده. ( منتهی الارب ). || باد سخت که خانه ها را ویران کند و گیاه یز را برکند. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ( اصطلاح صوفیه ) آنچه بقوت وقت و حال بر قلب وارد شود بی آنکه تصنع در آن بود. ( تعریفات ).

هجوم. [ هََ ] ( اِخ ) نام تیغ ابوقتاده حارث بن ربعی رضی اﷲ عنه است. ( منتهی الارب ).

هجوم . [ هََ ] (اِخ ) نام تیغ ابوقتاده حارث بن ربعی رضی اﷲ عنه است . (منتهی الارب ).


هجوم . [ هََ ] (ع ص ) ناگاه درآینده بر کسی . (منتهی الارب ). سریعالهجوم . (اقرب الموارد). || درآورنده . (منتهی الارب ). || باد سخت که خانه ها را ویران کند و گیاه یز را برکند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اصطلاح صوفیه ) آنچه بقوت وقت و حال بر قلب وارد شود بی آنکه تصنع در آن بود. (تعریفات ).


هجوم . [ هَُ ] (ع مص ) بناگاه آمدن بر چیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
- هجوم آوردن ؛ حمله کردن . روی آوردن برای غلبه بر دشمن . (یادداشت به خط مؤلف ) :
در آغوش دو عالم غنچه ٔ زخمی نمی گنجد
هجوم آورده بر دلها ز بس تاراج مژگانش .

خاقانی .


- هجوم بردن ؛ هجوم آوردن . (یادداشت به خط مؤلف ).
- هجوم کردن ؛ هجوم آوردن . حمله کردن . رجوع به هجم شود.
|| درآمدن هر کسی بی دستوری . (منتهی الارب ). دخول بی اذن . (اقرب الموارد). || به شتاب درآمدن .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شکسته و ویران شدن خانه . (منتهی الارب ). || در مغاک فروشدن چشم کسی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || دوشیدن آنچه را در پستان است . (از اقرب الموارد). دوشیدن . (منتهی الارب ). || روی آوردن علم بر حقایق امور کسی را. (از اقرب الموارد). || ساکت شدن و اطراق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).

فرهنگ عمید

۱. حملۀ ناگهانی، یورش، تاخت.
۲. [قدیمی] ناگاه درآمدن در جایی.

دانشنامه عمومی

هجوم فیلمی به کارگردانی و نویسندگی شهرام مکری و تهیه کنندگی سپهر سیفی است.
هجوم در IMDB
هجوم در وبگاه سوره سینما
هجوم در وبگاه سلام سینما
پوستر «هجوم» رونمایی شد خبرگزاری مهر
داستان «هجوم» دربارهٔ یک قتل است که در یک ورزشگاه اتفاق افتاده. چند مأمور پلیس در حال بررسی این پرونده هستند و با ورود به این ورزشگاه سر نخ هایی از این قتل بدست می آورند. آن ها مظنون به قتل را هم همراه خود دارند و کافی است که خط سیر وقوع قتل را دریابند اما این برای شان کار پیچیده ای خواهد بود. دوستان مقتول نمی خواهند با پلیس همکاری کنند.
عبد آبست،الاهه بخشی،بابک کریمی، محمد ساربان، لوون هفتوان،پدرام شریفی، بهزاد دورانی مهدی اعتمادسعید، ، میلاد رحیمی، فراز مدیری، سجاد تابش، محمد برهمنی، سعید زارعی، ایمان صیاد برهانی، مجید یوسفی، اسماعیل گرجی، علی میری، رامتین هوشمند، محمد تقی زاده فرید، مجید اسدی، سهیل سهیلی، زهرا سلیمانیان.

فرهنگ فارسی ساره

آفند، تازش، تک


واژه نامه بختیاریکا

کُلِه شو؛ هَل پیله؛ کَن هیل

جدول کلمات

یورش

پیشنهاد کاربران

حمله ناگهانی یورش تاخت

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
اِبگات ( پهلوی: اِبگَت )
نیپات ( سنسکریت: نیپاتَ )
پَرمات ( سنسکریت: پْرَماتهیتَ )
فَرپَت ( اوستایی: فْرَپَت )

سورن

حمله ناگهانی

یورش، حمله.

ترک تازی. . . به معنی حمله و یورش شدید ، غارت

کارناگهانی

ریشه ی واژه ی #هجوم در عربی ✅

از بن جومماق اصلی ترکی به هجوم بردن است.

برای تلفظ و وارد شدن سه حرف به وزن عربی یک *ه* پشت واژه اضافه شده است. و از آن بن گرفته واژگانی مثل #تهاجم ، #مهاجم و غیره را ساخته است. ♦️

( البته گاها فکر بر این است که هجوم خودش مشتق از اوچماق باشد اوچوم که به صورت فعل آمده است اما احتمال این بسیار کم است و خود جومماق فعل بن است اما بگونه ای است که نمیتوان از این تفسیر صرف نظر کرد. )

معنی هجوم: حمله


کلمات دیگر: