مترادف هجوم : تاخت، تاخت وتاز، تعرض، تک، تهاجم، حمله، مهاجمه، یورش
برابر پارسی : تاخت و تاز، آفند، تازش، تک
rush, attack, crowding, swarming
assault, incursion, infestation, offense, onrush, rush, scramble, storm, inrush
يورش , حمله , تجاوز , حمله بمقدسات , اظهار عشق , تجاوز يا حمله کردن , افند , تک , تکش , تاخت , حمله کردن بر , مبادرت کردن به , تاخت کردن , با گفتار ونوشتجات بديگري حمله کردن , تاخت و تاز , اصابت يا نزول ناخوشي , مهاجم , متجاوز , اهنانت اور , رنجاننده , کريه , زشت
تاخت، تاختوتاز، تعرض، تک، تهاجم، حمله، مهاجمه، یورش
هجوم . [ هََ ] (اِخ ) نام تیغ ابوقتاده حارث بن ربعی رضی اﷲ عنه است . (منتهی الارب ).
هجوم . [ هََ ] (ع ص ) ناگاه درآینده بر کسی . (منتهی الارب ). سریعالهجوم . (اقرب الموارد). || درآورنده . (منتهی الارب ). || باد سخت که خانه ها را ویران کند و گیاه یز را برکند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اصطلاح صوفیه ) آنچه بقوت وقت و حال بر قلب وارد شود بی آنکه تصنع در آن بود. (تعریفات ).
خاقانی .
آفند، تازش، تک