کلمه جو
صفحه اصلی

سارق


مترادف سارق : حرامی، دزد، راهزن، شبرو، طرار، قطاع الطریق، جیب بر، غارتگر، عیار

برابر پارسی : دزد، راهزن

فارسی به انگلیسی

brigand, burglar, rifler, robber, thief

فارسی به عربی

سارق , لص

عربی به فارسی

دزد , راهزن , غارتگر , چپاولگر , سارق


مترادف و متضاد

thief (اسم)
ادم دزد، دزد، جیب بر، سارق

larcener (اسم)
دزد، سارق، دله دزد

larcenist (اسم)
دزد، سارق، دله دزد

حرامی، دزد، راهزن، شبرو، طرار، قطاع‌الطریق


جیب‌بر


غارتگر


عیار


۱. حرامی، دزد، راهزن، شبرو، طرار، قطاعالطریق
۲. جیببر
۳. غارتگر
۴. عیار


فرهنگ فارسی

دزد، سرقه، سارقون وسارقین جمع
( اسم ) ۱ - دستمال بزرگ که در آن چیزی ببندند بقچه . ۲ - سفره .
دهی است از دهستان باشتن بخش داورزن شهرستان سبزوار

فرهنگ معین

(رِ ) [ ع . ] (اِفا. ) دزد. ج . سارقین .

لغت نامه دهخدا

سارق. [ رِ ] ( ع ص ) دزد. ج ، سارقون و سارقین و سَرَقَه و سُرّاق. ( مهذب الاسماء ) ( غیاث اللغات ) ( منتهی الارب ). برگیرنده چیزی بنهان از حرزی. ( اقرب الموارد ). برگیرنده چیزی به نهان و بحیله. ( قطر المحیط ). سرقت کننده. دزدی کننده. لُص :
بدزدی زنعمت بدزدم ز خدمت
چه برکت بود در میان دو سارق.
رشید وطواط.
در ترجمه ٔالنهایه ، در حد دزدیها آمده :
دزدی که قطع بر وی واجب آید آن کس باشد که وی از حرزی دانگ و نیم زر یا بیشتر یا آنچه قیمتش چندین بود بدزدد، و وی کامل عقل بود و شبهه از وی مرتفع بود، اگر آزاد بود و اگر بنده ، اگر مسلمان بود و اگر کافر. و اگر کسی چیزی بدزدد نه از حرز بر وی قطع واجب نیاید و اگر چه زیاده این مقدار بود که ما بگفتیم بل واجب آید بر وی تعزیر، و حرز آن موضعی بود که جز آن کس که در وی تصرف میکند کسی را نبود که در آن جایگاه شود الا به دستوری وی یا قفل بر وی زده باشند یا در زیر خاک کرده باشند، اما جایگاهی که هرکس در آن جایگاه شود و مخصوص نبود بکسی دون کسی آن حرز نباشد و آن چون کاروانسرا بود و گرمابه ها و مسجدها و آسیاها و مانند آن ، و اگر یکی را چیزی در یکی ازین جایگاهها در خاک باشد کسی بدزدد قطع واجب آید زیرا که قفل و دفن بحرز کرده باشد، و اگر کسی نقبی زند و متاعی بیرون نیاورد، و نه مالی و اگر چه گرد کرده باشد و در پشته بسته و برنگرفته قطع بر وی واجب نیاید، بر وی عقوبت و ادب بود، انما قطع آنگاه واجب آید که از حرز بیرون آورد، و هرگاه که مال از حرز بیرون آورد قطع بر وی واجب آید، الا آنکه در آن مال که بدزدیده باشد انباز بود یا در آن مال وی را حظی بود، که آنگه بدان مقدار که وی را بود از مال فروافکنند آنچه بماند اگر کمتر از آن نصاب بود که قطع واجب آید بر وی قطع واجب نیاید. پس اگر آن باقی چندان بود که قطع واجب آید در وی ، لازم بود بر وی قطع برهمه حالی. و اگر کسی از مال غنیمت بدزدد پیش از آنکه قسمت کرده باشند آن مقدار که وی را میرسد بر وی قطع نبود و بر وی ادب بود تا اقدام و دلیری نکنند بر مانند آن ، و اگر بدزدد زیاده آنکه وی را میرسد بر آن مقدار که قطع واجب آید در وی یا زیاده برآن بر وی قطع بود، و این آنکه بود که وی مسلمان بودو وی را در غنیمت سهمی بود که اگر کافر بود قطعش کنند بر همه حالی ، چون نصاب بود. و هرگاه که مال از حرز بیرون آورد و وی را بگیرند و دعوی کند که خداوند مال این به وی داده است قطع از وی بیفکنند و بر آن کس بود که دعوی دزدی کرد بر وی بینه آوردن بدان که وی دزد است. و هرگاه که دزدی کند آن کس که کامل عقل نبود بدان [ که ] دیوانه بود یا کودک نابالغ بود و اگر [ چه ] نقب کرده باشد و قفل بشکسته باشد بر وی قطع نبود. اگر کودک بود عفوش کنند یکبار، اگر با سرش شود ادبش کنند، اگر با سرش شود سیوم بار انگشتانش بسایندتا آن وقت که خون بیاید اگر ازپس آن با سر دزدی شودزیرتر آن ببرند همچنانکه مرد را راست. و وجوب قطع ثابت شود بقیام بینه بردزد و آن گواهی دو کس باشد عدل که گواهی دهند بر وی به دزدی ، پس اگر بینه نخیزد و دزد اقرار دهد بر خویشتن دوبار به دزدی بر وی نیز قطع بود الاکه بنده بود که اقرار وی بر نفس خویش قبول نکنند نه بقتل و نه بدزدی زیرا که وی اقرار به مال غیری داده باشد تا بزیان آورد، و اگر بینه بخیزد بر وی به دزدی قطع کنند همچنانکه آزاد راست. و حکم ذمی حکم مسلمان است راست در آنکه قطع بر وی واجب آید چون درست شود که وی دزد است چنانکه پیدا بکردیم. و حکم زن حکم مرد است راست در آنکه قطع واجب آید بر وی چون دزدی کرده باشد. و مرد را قطع کنند چون از مال فرزند چیزی بدزدد و مادر را قطع کنند چون از مال فرزند بدزدد بر همه حالی. و مرد را قطع کنند چون از مال زنش بدزدد چون زن در حرز نهاده باشد. همچنین قطع کنند زن را چون از مال شوهرش بدزدد چون شوهر در حرز نهاده باشد. و بنده را قطع نکنند چون از مال خداوندش بدزدد، هر گاه که بنده غنیمت بدزدد از مغنم نیز قطع نکنند وی را. و مزدور چون دزدی کند از مال مستأجر بر وی قطع نبود. و همچنین مهمان چون از مهمان خدای بدزدد بر وی قطع نبود، و اگر مهمان کسی را با خویشتن ببرد و وی دزدی کند بر وی قطع واجب آید زیرا که وی بی دستوری وی در سرای شده است. و هر که را قطع واجب آید بر وی ، دست راستش ببرند از بن چهار انگشت در و کفش با انگشت مهین بگذارند، پس اگر از پس قطع دیگر باره دزدی کند و از حرزی دیگر آن مقدار بدزدد که قطع واجب آید پای چپش ببرند از اصل ساق در و پاشنه اش باز گذارند تادر نماز بر وی بایستد، اگر از پس این دیگر باره دزدی کند وی را در زندان کنند تا بمیرد و اگر در زندان دزدی کند از حرزی آن مقدار که بگفتیم وی را بکشند. وهرکه را قطع دست واجب آید بر وی و آن دست شل بود ببرند و ببدلش دست چپ نبرند. و اگر کسی دزدی کند و وی را دست راست نبود و آن دست راست وی در قصاص بریده باشند و جز آن و دست چپ دارد دست چپش ببرند، پس اگر دست چپش نیز نبود پایش ببرند، و اگر پایش نبود بر وی بیشتر از آن نبود که محبوسش کنند چنانکه بگفتیم. و چون دزد را قطع کرده باشند واجب آید بر وی که آن چیز که دزدیده بود بعینها با خداوند دهد اگر مانده بود، واگر بهلاک شده باشد واجب بود که غرامتش بکشد، و اگر تصرفی کرده باشد در آن چیز که برآن تصرف بهایش کم شده باشد واجب آید بر وی قیمت آن زیان بدادن ، و اگر چیزی ندارد بدان قدر که وی را باشد کار بفرمایند. و قطع واجب نیاید و نه رد کردن دزدی بر آنکس که در زیر ضرب یا خوفی را برخویشتن اقرار دهد. و اگر در زیر ضرب مقر آید به دزدی و آن چیز را بعینها رد کند آنگه واجب آید قطع. و آنکس که به اختیار خویش اقرار کرده باشد بدزدی بر خویشتن و پس از اقرار باز آید الزام کنند وی را تا آن چیز که بدزدیده باشد بازدهد و قطع از وی بیفتد. و آنکس که توبه کند از دزدی از پیش آنکه بینه بخیزد بر وی و پس بینه برخیزد بر وی قطع از وی بیفتد و واجب بود بر وی آن چیز را رد کردن ، و اگر از پس آن بینه بخیزد امام را نبود که وی را قطع کند. و اگر توبه کند از پس قیام بینه بر وی ، روا نبود امام را که وی را عفو بکند، و اگر اقرار داده باشد برخویشتن و پس توبه کند از پس اقرار روا بود امام را که وی را عفو کند یا حد براند چنانکه مصلحت بیند که در حال زجر کننده تر باشد، اما رد کردن دزدیده بر وی واجب آید بر همه حالی. و هر آنکسی که از آستین کسی چیزی بدزدد و یا از گریبانش و هر دو زیرین بود یعنی در گریبان و پیرهن زیرین بود یا در آستینش قطع واجب آید، واگر در گریبان پیرهن بالائین بود قطع واجب نیاید بر وی ولیکن ادب کنند وی را و عقوبت تا وی را زجری بود و در آینده مانند آن نکند. و اگر کسی حیوانی را بدزدد که روا بود که حیوان را بملک گرفتن و بهاء آن حیوان دانگ و نیم بود یا بیشتر چیزی را که قیمت آن دانگ و نیم بود واجب بود بر قطع، همچنانکه در دیگر چیزها،و اگر دو کس دزدی کنند یا بیشتر چیزی را که قیمت آن دانگ و نیم بود واجب بود بر قطع، و اگر هر یکی از این دوگانه چیزی جدا بدزدیده باشد قطع واجب نیاید زیرا که آن ناقص آمده است از آن مقدار که قطع در وی واجب آید و برهر دو تعزیز بود. و اگر کسی چیزی از میوه بدزدد و میوه هنوز بر درخت بود بر وی قطع نبود ادب کنند وی را تا دیگر باره مانند آن نکند، و حلال بود وی را آنچه از میوه بخورد اما با خویشتن برنگیرد بر هیچ حال ، و اگر چیزی از میوه بدزدد از پس آنکه از درخت بگرفته باشند واجب آید بر وی قطع همچنانکه در دیگر چیزها. و چون دزد توبه بکند باید آن چیز که بدزدیده باشد باجایگاه دهد پس اگر خداوند آن چیز بمرده باشد با ورثه اش دهد پس اگر وارثی نبود وی را و نه مولای نعمتی و نه مولا، جریره باید که بامام مسلمانان دهد تا ذمه وی بری شود. پس اگر دزدی چیزی بدزدد و وی را بنگیرند دوم بار دزدی کند وی را بگیرند واجب آید قطع بر وی بدین دزدی بازپسین و بهر دو دزدیدگی وی را مطالبه کنند تا با خداوند رساند، و چون گواهان گواهی دهند بر دزدی بدزدی دوبار بر وی بیشتر از دست بریدن نیست پس اگر گواهی دهند بر وی بدزدی اول و بایستند تاوی را دست ببرند و دیگر باره گواهی دهند بدزدی دیگر، پایش ببرند بازپس ، چنانکه پیدا بکردیم. و روایت کرده اند از ابوعبداﷲ که او گفت قطع نباید کسی را که در سال قحط چیزی بدزدد از خوردنی. ( ترجمه النهایه فی مجردالفقه والفتاوی چ دانشگاه ص 486 تا490 ).

سارق . [ رُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باشتن بخش داورزن شهرستان سبزوار، واقع در 82 هزارگزی شمال خاوری داور زن و 15 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ عمومی مشهد. کوهستانی ، و هوای آن معتدل ، آب آن رودخانه ، و محصول آن غلات ومیوه است ، 244 تن سکنه دارد که به زراعت اشتغال دارند. از صنایع دستی محلی کرباس بافی در آن معمول است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


سارق . [ رُ ] (اِخ ) نام قصبه ای است قدیمی به قرب فراهان . رجوع به ساروق شود.


سارق . [ رُ ] (ترکی ، اِ) پارچه ای که در آن لباس بندند و نام دیگرش بقچه است . (فرهنگ نظام ). || در ترکی بمعنی سرپیچ است . (ناظم الاطباء). رجوع به سارخ ، سارغ ، ساروغ و ساروق شود.


فرهنگ عمید

دزد.

دانشنامه عمومی

سارق ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
سارق (فیلم ۱۹۸۱)
سارق (فیلم ۱۳۵۴)
سارق (فیلم ۲۰۱۳). سارق (به هندی: Lootera) فیلمی است محصول سال ۲۰۱۳ و به کارگردانی ویکرامودتیا موتوانی است. در این فیلم بازیگرانی همچون رانویر سینگ، سوناکشی سینها، عادل حسین، دیویا دوتا ایفای نقش کرده اند.
۵ ژوئیه ۲۰۱۳ (۲۰۱۳-07-۰۵)
در یکی از مناطق سرزمین پهناور هندوستان دختری به نام پاکی(سوناکشی سینها) به همراه پدرش زندگی می کند. پدر او یک زمیندار است و باغ ها و زمین های گسترده و سرسبزی دارد.پاکی مبتلا به بیماری سل است و عمر محدودی دارد . روزی یک باستان شناس به نام وارون شریواستا (رانویر سینگ) که قصد حفاری در یکی از زمین های پدر پاکی را دارد به خانهٔ آن ها میرود تا برای مدتی و تا پایان اتمام پروژه اش در آنجا بماند . پدر پاکی اشیا قیمتی فراوانی را که از اجدادش به ارث برده بود را در زیر زمین خانه اش نگهداری میکرد .
در پی تصویب قانونی از طرف دولت زمین داران میبایست مقدار زیادی از اراضی خود را فروخته و بر مقدار مشخصی از زمین خود مالکیت میداشتند و همچنین هرگونه اشیا قیمتی را به دولت تحویل میدادند . پدر پاکی که از این قضیه بسیار ناراحت بود به پیشنهاد وارون تصمیم گرفت عتیقه هایش را بفروشد . در این میان پاکی و وارون بسیار به یکدیگر علاقه مند شدند و قرار شد که با هم ازدواج کنند . روز مراسم نامزدی پدر پاکی متوجه شد تمامی اسکناس هایی که در قبال فروش عطیقه ها به دست آورده تقلبی هستند پس به سراغ وارون رفت و دید که او فرار کرده است ... پس مشخص شد که وارون نقشهٔ دزدی را کشیده بوده .
سالها گذشت و پاکی پدرش را از دست داد و زندگی اش بسیار تاریک و یکنواخت بود ..پس از مدت ها وارون که این روزها از دست پلیس فراری بود به خانهٔ پاکی پناه آورد در حالیکه پاکی از او متنفر بود . وارون نوشته های پاکی را در دفتر خاطراتش خواند و فهمید که پاکی پایان عمر خود را مساوی با افتادن آخرین برگ درخت روبروی خانه شان در زمستان میبیند در حالیکه آن درخت یک برگ بیشتر نداشت . وارون مدتی از پاکی مراقبت کرد و برگی نقاشی کرد و آن را با نخ به شاخهٔ درخت بست تا پاکی زندگی اش طولانی تر باشد و در نهایت در حالی که از کار خود بسیار خوشحال بود در حال فرار از خانهٔ پاکی توسط پلیس کشته شد .

سارق (فیلم). سارق نام فیلمی با بازی جیمز کان و تزدی ولد، محصول سال ۱۹۸۱ به کارگردانی مایکل مان است.

لص.


دانشنامه آزاد فارسی

سارُق
از ایلات بزرگ ترکمن، ساکن پنجده، یُل آتان، تخته بازار، چهارجو، سقر و مرغاب در جمهوری ترکمنستان، مرکب از طوایف آلاشا /آلاشه، بایراج /بیراج، خراسانلی/خراسانی، سوختی و هرزقی. این مردم در قرون ۱۱ـ۱۲ق /۱۷ـ۱۸م از شبه جزیرۀ منقشلاغ به واحۀ مرو مهاجرت کردند و تحت فشار ایل تکه در پایین رودخانه مرغاب و اطراف روستای معروف پنجده ساکن شدند. بیرام علی خان قاجار، حاکم مرو ( ـ۱۲۰۰ق)، آنان را به اطاعت خود درآورد. گروه هایی از آنان در دورۀ فتحعلی شاه قاجار در یُل آتان، مرو نو و مرو کهنه سکونت داشتند. خوانین خیوه چندین بار بر آنان یورش آوردند. در نتیجۀ این برخوردها شماری فراوان از سارق ها کشته شدند. حملات مکرر سرداران تکه به سارق ها سرانجام موجب هزیمت و خروج آنان از یل آتان و مرو شد. جمعیت این مردم در نیمۀ قرن ۱۳ق /۱۹م قریب به ۱۲هزار خانوار بود.

فرهنگ فارسی ساره

دزد، راهزن


واژه نامه بختیاریکا

( سارُق ) سفره؛ دستمال بزرگ؛ بغچه

پیشنهاد کاربران

کیف بر
جیب زن
جیب بر
کف زن

حرامی، دزد، راهزن، شبرو، طرار، قطاع الطریق، جیب بر، غارتگر، عیار

پارچه ای است در قالب ملافه 2 �2 متر شبیه دستمال ( روسری ) زنان عشایری و خطه شمال ایران و بعضی از نواحی کشورهای عربی که کاربرد کمر بند دور نواحی باسن و کلیه ها که قالباً زنان جوان برای نگهداری امن و بستن طفل نورسیده خود در پشت ( کوله ) و دیگر اینکه فرو بردن دستان خود داخلش به مانند جیب و حفاظت از سرما در فصل سرما را دارد .

بقچه ی چهارگوش مخصوص لباس یا پارچه ( در یک گویش محلی )

جیب بر . . . . . . دزد . . . راهزن . . . . .


کلمات دیگر: