مترادف یارو : حضرت، طرف، فلانی، مکیم، یاردانقلی
یارو
مترادف یارو : حضرت، طرف، فلانی، مکیم، یاردانقلی
فارسی به انگلیسی
mate!, sirrah! [used as a nominative independent]
that fellow
فارسی به عربی
حزب , رجل , زلاجة , زمیل
مترادف و متضاد
حضرت، طرف، فلانی، مکیم
یاردانقلی
۱. حضرت، طرف، فلانی، مکیم
۲. یاردانقلی
طرف، فرقه، قسمت، جمعیت، دسته، مهمانی، بزم، سور، یارو، بخش، فئه، حزب، دسته همفکر، دسته متشکل
آدم، یار، دوست، رفیق، بچه، یارو، مرد، شخص
آدم، یار، رفیق، یارو، هم کار
شخصیت، وجود، یارو، هویت، خصوصیات شخص، اخلاق و خصوصیات شخص، صفت شخص
آدم، خلیج کوچک، خور، یارو، پناهگاه ساحلی دامنه کوه، شخص
آدم، گریز، وجود، یارو، مرد، شخص، ذات، هیکل، کس
گریز، یارو، فرار، مرد، شخص
یارو، شخص، انسان یا حیوان مزاحم
یارو، زنکه
فرهنگ فارسی
مصغر یار، اشاره بکسی که نخواهنداسمش راببرند
( اسم ) ۱- شخصی که نزدگوینده وشنونده هر دو شناخته است و بجهتی خواه اختصارکلام و خواه تمایل به آنکه دیگران شخص مورد نظر را نشنانسد گفته شده : که نکند سر تا پای قضی. آن یار و یک صحنه سازی ماهرانه از برای بدام کشیدن من بوده است . ۲- تعبیر استخفاف آمیز از کسی : یارو خیال میکند من نوکر پدرش هستم .
( اسم ) ۱- شخصی که نزدگوینده وشنونده هر دو شناخته است و بجهتی خواه اختصارکلام و خواه تمایل به آنکه دیگران شخص مورد نظر را نشنانسد گفته شده : که نکند سر تا پای قضی. آن یار و یک صحنه سازی ماهرانه از برای بدام کشیدن من بوده است . ۲- تعبیر استخفاف آمیز از کسی : یارو خیال میکند من نوکر پدرش هستم .
فرهنگ معین
(اِ. ) (عا. ) ۱ - فلان ، شخصی که نزد گوینده و شنونده هر دو شناخته است و به جهتی خواه اختصار کلام و خواه تمایل به آن که دیگران شخص مورد نظر را نشناسند گفته می شود. ۲ - تعبیر استخفاف آمیز از کسی .
لغت نامه دهخدا
یارو. ( اِ ) در تداول عامه ، شخصی که نزد گوینده و شنونده هر دو شناخته است به سببی ، خواه اختصار کلام و خواه تمایل به آنکه دیگران نشناسندش گفته شود. ( از فرهنگ عامیانه جمال زاده ). شخص معهود. فلان. بهمان.شخص معهود میان گوینده و مخاطب. || تعبیری آمیخته به استخفاف چون از کسی نام بردن نخواهند.
فرهنگ عمید
اشاره به کسی که نخواهند اسمش را ببرند.
دانشنامه عمومی
مختصات: ۱۱°۱۵′ شمالی ۱°۱۲′ غربی / ۱۱٫۲۵۰°شمالی ۱٫۲۰۰°غربی / 11.250; -1.200
باله
یارو شهری در شهرستان باگاسی در استان باله در بورکینافاسوی جنوبی است و جمعیت آن ۱۵۷۳ نفر است.
باله
یارو شهری در شهرستان باگاسی در استان باله در بورکینافاسوی جنوبی است و جمعیت آن ۱۵۷۳ نفر است.
wiki: یارو
گویش بختیاری
یارو.
واژه نامه بختیاریکا
( یارو(خطاب به مغضوب) ) سی شَهِه
نَم کی ( نَمکینَک ) ؛ نمکیه
نَم کی ( نَمکینَک ) ؛ نمکیه
جدول کلمات
فلانی
پیشنهاد کاربران
یارو::
یار او. فلانی. غریبه
یارو کجا رفت
یار او. فلانی. غریبه
یارو کجا رفت
یعنی طرف. یعنی اون کس
فلانی. . . یاردانقلی. . .
کلمات دیگر: