کلمه جو
صفحه اصلی

راحتی


مترادف راحتی : آرامش، آرمیدگی، آسایش، آسودگی، خاطرجمعی، رفاه

متضاد راحتی : تعب، ناراحتی

برابر پارسی : آسانی، سادگی

فارسی به انگلیسی

comfort, convenience, coziness, ease, easiness, slip-on, easy, homeliness, homeyness

comfort, convenience, coziness, ease, easiness, easy, homeliness, homeyness


فارسی به عربی

اغاثة , راحة ، اِرتیاحٌ

مترادف و متضاد

relief (اسم)
کمک، تسکین، ترمیم، جبران، اعانه، برجستگی، بر جسته کاری، اسودگی، راحتی، جانشین، رسایی، ازادی، فراغت، حجاری برجسته، گره گشایی، اسایش خاطر، تشفی، خط بر جسته، رفع نگرانی

easement (اسم)
اسایش، راحتی، راحت شدن از درد، حق ارتفاقی

convenience (اسم)
اسودگی، راحتی، تسهیلات

آرامش، آرمیدگی، آسایش، آسودگی، خاطرجمعی، رفاه ≠ تعب، ناراحتی


فرهنگ فارسی

آسایش . یا کفش راحتی . دم پایی . یا طشت متوضا .

لغت نامه دهخدا

راحتی. ( ح َ ) ( حامص ) ( مأخوذ از راحت عرب و یاء مصدری متداول در زبان فارسی ) آسایش. ( آنندراج ).
- کفش راحتی ؛ دم پایی.
|| طشت متوضا. ( آنندراج ). || چراغی است که پایه ها دارد وآن را چراغپایه راحتی گویند. ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

۱. راحت بودن.
۲. (صفت نسبی، منسوب به راحت ) ویژگی آنچه در استفاده از آن، آسایش وجود دارد: لباس راحتی.
۳. (اسم ) نوعی مبل.
۴. (اسم ) = راحت الحلقوم

دانشنامه عمومی

راحتی (جماعت). راحتی جماعت و شهرکی در کشور تاجیکستان است که در ناحیهٔ رودکی ناحیه های تابع جمهوری قرار دارد. جمعیت این جماعت ۲۲۳۰۷ است.
فهرست جماعت های تاجیکستان

راحَتی یعنی قیف


فرهنگ فارسی ساره

آسان


واژه نامه بختیاریکا

قیف
اِستِخُُو پورنیده ی؛ ساز

پیشنهاد کاربران

آرامش، آرمیدگی، آسایش، آسودگی، خاطرجمعی، رفاه


کلمات دیگر: