کلمه جو
صفحه اصلی

ژولیده


مترادف ژولیده : آشفته، پریشان، درهم، کالیده

متضاد ژولیده : بسامان، مرتب

فارسی به انگلیسی

kinky, ragged, raggedly, shaggy, straggly, disheveled, unkempt, untidy, ruffled

disheveled, untidy, tousled, mused, straggly, kinky, raggedly, ragged, shaggy, unkempt, ruffled


kinky, ragged, raggedly, shaggy, straggly


فارسی به عربی

بشکل متخلف , مشعث

مترادف و متضاد

آشفته، پریشان، درهم، کالیده ≠ بسامان، مرتب


confused (صفت)
سرافکنده، سراسیمه، خجل، ژولیده، مغشوش

dazed (صفت)
خیره، ژولیده

bewildered (صفت)
سر در گم، ژولیده

embarrassed (صفت)
خجل، خجالتی، خجالت کش، ژولیده، منفعل

bemused (صفت)
ژولیده

unkempt (صفت)
ناهنجار، خشن، ژولیده، ناسترده، شانه نکرده

disheveled (صفت)
ژولیده، اشفته، پریشان، نا مرتب

scruffy (صفت)
ناهنجار، ژولیده، ناسترده

tangled (صفت)
ژولیده، درهم

slovenly (صفت)
ژولیده، شلخته، لا ابالی

shaggy (صفت)
ژولیده، زبر، مویی، درهم، مودار، پشمالو، کرک شده، مو دراز

entangled (صفت)
ژولیده، مرکب

sloven (صفت)
هرزه، ژولیده، شلخته، هردمبیل، لوطی

uncouth (صفت)
زشت، ناهنجار، ژولیده، ناسترده

tangly (صفت)
ژولیده، درهم و برهم، گوریده، گیردار

فرهنگ فارسی

نامرتب، (مو) شانه نکرده، آشفته


( اسم ) شوریده آشفته درهم پریشان .

جملات نمونه

مردی با موی ژولیده

a man with disheveled hair


لباس ژولیده

ragged clothes


فرهنگ معین

(دِ ) (ص مف . ) پریشان .

لغت نامه دهخدا

ژولیده. [ دَ / دِ ] ( ن مف / نف ) درهم رفته. درهم شده. آمیخته. به دست مالیده. پریشان. و این معنی را بیشتر در زلف و کاکل استعمال کنند. ( برهان ). خلاف خوارکرده ( در موی ). گوریده. آشفته. بهم شوریده. کالیده : جغبوت ؛سخت ژولیده ( در موی ). هدمل ؛ بسیارموی ژولیده سر. هِدَبّْل ؛ ژولیده موی که شانه نکند. شَعر مشعون ؛ موی پراکنده ژولیده. تَفَث ؛ چرکین و ژولیده گردیدن موی. شعثان الرأس ؛ ژولیده موی غبارآلوده سر. جُفول ؛ پراکنده شدن موها و ژولیده گردیدن. ( منتهی الارب ) :
مانده گشتم ز پا و از دیده
شانه نو بود وموی ژولیده.
سنائی.
تو نیز مه چهارده بنمای
بردار ز روی زلف ژولیده.
سنائی.
نگارم دوش ژولیده درآمد
چو جان من بشولیده درآمد.
عطار.
همی گفت ژولیده دستار و موی
کف دست شکرانه مالان به روی.
( بوستان ).

فرهنگ عمید

درهم رفته، شوریده، آشفته و درهم: همی گفت ژولیده دستار و موی / کف دست شکرانه مالان به روی (سعدی: لغت نامه: ژولیده ).

پیشنهاد کاربران

موهاى گرفته و چنگ شده و زشت


کلمات دیگر: