مترادف طبخ کردن : پختن، پخت کردن، آشپزی کردن، غذا پختن
طبخ کردن
مترادف طبخ کردن : پختن، پخت کردن، آشپزی کردن، غذا پختن
فارسی به انگلیسی
to cook, to bake
فارسی به عربی
اخبز
مترادف و متضاد
پختن، پخت کردن
آشپزی کردن، غذا پختن
۱. پختن، پخت کردن
۲. آشپزی کردن، غذا پختن
پختن، طبخ کردن
پختن، طبخ کردن
فرهنگ فارسی
پختن
جملات نمونه
در این رستوران نان را خودشان طبخ میکنند
in this restaurant they bake their own bread
کلمات دیگر: