کلمه جو
صفحه اصلی

تئوری


مترادف تئوری : فرضیه، نظریه، نظری ، مبادی، مبانی، مجموعه ایده هاو مفاهیم تجریدی

متضاد تئوری : عملی

برابر پارسی : دیدمان، نگره

فارسی به انگلیسی

ism, speculative


مترادف و متضاد

فرضیه، نظریه ≠ عملی


نظری


۱. فرضیه، نظریه
۲. نظری ≠ عملی
۳. مبادی، مبانی، مجموعه ایدههاو مفاهیم تجریدی


فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- معتقدات منظم و مرتب فرضیه تئوریهای سیاسی . ۲- مجموع. معلوماتی که بعض امور و حوادث را تشریح کند: تئوری حرارت .

اصول علمی، فرضیه، علم نظری، علم ثابت نشده

فرهنگ معین

( تِ ئُ ) [ فر. ] (اِ. ) ۱ - علم نظری ، فرضیه . ۲ - مجموعة معلومات که بعضی امور و حوادث را تشریح می کند،نظریه (فره ).

لغت نامه دهخدا

تئوری. [ ت ِ ءُ ] ( فرانسوی ، اِ ) مأخوذ از زبان فرانسه و متداول در فارسی امروز. این کلمه از ریشه یونانی «تئوریا» است و بمعنی شناسایی یک علم که بر پایه تحصیل و تتبع بحاصل آمده باشد و برای تحقق دادن احکام عملی بکار رود. عقیده منظم. نظریه علمی. دلایل علمی در موضوعی خاص.
- تئوری پولتیک ؛ نظریه سیاسی.
- تئوری نظامی ؛ اصول تعلیمات نظام و رساله ای که شامل این اصول باشد.

فرهنگ عمید

۱. نظریۀ علمی اثبات نشده که برای تحلیل و بررسی پدیده ها به کار می رود، فرضیه.
۲. فکر و ایده ای که در چارچوب تحلیل های ذهنی درست به نظر برسد ولی به وسیلۀ مشاهدات عینی تایید نشده باشد.
۳. [عامیانه] ایدۀ غیرواقعی، خیال پردازانه، و موهوم.

دانشنامه عمومی

نگره.


دانشنامه آزاد فارسی

تئوری
رجوع شود به:نظریه

فرهنگ فارسی ساره

دیدمان، نگره


پیشنهاد کاربران

نظری . نظریه. دیدگاه

مکتب

نگرشمان ؛بینشمان

اثبات نشده

نظریه

نگره

برای واژه ی از ریشه لاتینی �تئوری� بیگمان می توان برابر باریک و خوش تراشی ساخت که کاربرد نیز داشته باشد؛ گرچه تا آن هنگام، واژه ی �نگره� که در بالا نیز از آن یاد شده از دید من، بهترین برابر آن است.

برابر پارسی تئوری ( = فرضیه ) :
نگره


فرضیه

فرضیه یک واژه عربی که میگین برابر فارسیش میشه برابر فارسیشو بگین نه عربی

نظریۀ علمی اثبات نشده که برای تحلیل و بررسی پدیده ها به کار می رود، فرضیه.
۲. فکر و ایده ای که در چارچوب تحلیل های ذهنی درست به نظر برسد ولی به وسیلۀ مشاهدات عینی تایید نشده باشد.
۳. [عامیانه] ایدۀ غیرواقعی، خیال پردازانه، و موهوم.


کلمات دیگر: