مترادف ثلاثه : سه گانه
برابر پارسی : سه گانه
the three
trinity
سه , شماره3
سهگانه
ثلاثة. [ ث َ ث َ ] (ع عدد، ص ، اِ) (مذکر) سه مرد. (مجمل اللغة) ثلاث . || ثلاثه ٔ متناسبه ؛ عددی را گویند که نسبت اولش به دومش مانند نسبت دومش به سومش باشد. و آنرا متناسبه ٔ فرد نیز نامند... (کشاف اصطلاحات الفنون ). الثلاثةالذین خلفوا، کعب بن مالک السلمی و مرارةبن الربیع العمری و هلال بن امیةالواقفی باشند. (امتاع الاسماع ، ). ثلاثة سرد؛ ذی قعدة و ذی حجة و محرم . سرد زره است و چون این سه ماه متصل بود تشبیه بزره شده است .
سهگانه.
〈 ثلاثهٴ غَسّاله: [قدیمی] سه جام شراب که صبح مینوشیدند و آن را شویندۀ فضول بدن و زائلکنندۀ غمها میدانستند؛ ستا؛ سهتا: ◻︎ ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرود / واین بحث با ثلاثهٴ غساله میرود (حافظ: ۴۵۲).