کلمه جو
صفحه اصلی

ظواهر


مترادف ظواهر : براهین، بینات، دلایل، شواهد، قراین

متضاد ظواهر : بواطن

فارسی به عربی

خارجی

مترادف و متضاد

براهین، بینات، دلایل، شواهد، قراین ≠ بواطن


appearance (اسم)
ظهور، سیما، نمایش، ظاهر، پیدایش، ظواهر، نمود، منظر، فرم

outward (اسم)
ظاهر، ظواهر، عین

exterior (اسم)
ظاهر، ظواهر

فرهنگ فارسی

۱ - ( اسم صفت ) پیدا هویدا آشکار مقابل باطن . ۲ - روی چیزی سطح بیرونی سطح خارجی . یا به ظاهر . ظاهرا . یا بر حسب ظاهر . بر حسب صورت علی الظاهر . یا صوررت ظاهر . آن چه از شخص یا شئ آشکار است . یا ظاهر و باطن . ۱ - ( اسم ) آشکار و پنهان . ۲ - به حقیقت بواقع : ظاهر و باطن همین داریم .
نام موضعی است .

لغت نامه دهخدا

ظواهر. [ ظَ هَِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ظاهر.


ظواهر. [ ظَ هَِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ ظاهر.

ظواهر. [ ظَ هَِ ] ( اِخ ) ( الَ... ) نام موضعی است. ( الموشح مرزبانی ص 154 ).

ظواهر. [ ظَ هَِ ] (اِخ ) (الَ ...) نام موضعی است . (الموشح مرزبانی ص 154).


فرهنگ عمید

= ظاهر

ظاهر#NAME?


پیشنهاد کاربران

متضاد این واژه=بواطن ، ابطنه


کلمات دیگر: