کلمه جو
صفحه اصلی

قابل اعمال

فارسی به انگلیسی

applicable, operable

operable


applicable


فارسی به عربی

عملی

مترادف و متضاد

acting (صفت)
عامل، فعال، جدی، کفالت کننده، کنشی، فاعل، قابل اعمال

workable (صفت)
قابل اعمال، کارکن، کار کردنی


کلمات دیگر: