مترادف حادث : تازه، جدید، نو ، اتفاق، پیشامد، واقع، وقوع، آفریده ، مخلوق
متضاد حادث : قدیم، آفریدگار، خالق
برابر پارسی : پیشآمد
new, created, not eternal
۱. تازه، جدید، نو ≠ قدیم
۲. اتفاق، پیشامد، واقع، وقوع
۳. آفریده ≠ آفریدگار
۴. مخلوق ≠ خالق
اسم ≠ قدیم
تازه، جدید، نو ≠ اتفاق، پیشامد، واقع، وقوع
حادث . [ دِ ] (اِخ ) نام موضعی است بساحل دریای یمن .
حادث . [ دِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حدوث . نو. تازه . نوشده . نوشونده . (مهذب الاسماء). نوآورده . ج ، حوادِث . (تاج العروس ). || (اصطلاح فلسفه ) مُحدَث ، مقابل قدیم . آنکه آغاز دارد. || جرجانی در تعریفات آرد: الحادث مایکون مسبوقا بالعدم و یسمی حدوثا زمانیا و قد یعبرعن الحدوث بالحاجة الی الغیر ویسمی حدوثا ذاتیا. || حدیث کننده . ج ، حادثین . حادثون . حدّاث . (مهذب الاسماء). حوادث . (تاج العروس ).
تازهپدیدآمده.
〈 حادث شدن: (مصدر لازم)
۱. رخ دادن؛ روی دادن؛ اتفاق افتادن.
۲. پیدا شدن؛ پدید آمدن.