کلمه جو
صفحه اصلی

ذاکر


مترادف ذاکر : ذکرکننده، روضه خوان، وردگو، یادکننده

برابر پارسی : نیایشگر، ستایشگر

فارسی به انگلیسی

professional narrator of the tragedies of karbela, mentioner, praiser

فرهنگ اسم ها

اسم: ذاکر (پسر) (عربی) (تلفظ: zāker) (فارسی: ذاکر) (انگلیسی: zaker)
معنی: یاد کننده، ستایش کننده حق، روضه خوان، شریف، ( عربی ) آن که خدا را ستایش می کند، آن که ذکر خدا می گوید، یاد کننده ی خدا

(تلفظ: zāker) (عربی) آن‌که خدا را ستایش می‌کند ، آن که ذکر خدا می‌گوید ؛ یاد کننده‌ی خدا ؛ یاد کننده.


مترادف و متضاد

۱. ذکرکننده، روضهخوان
۲. وردگو
۳. یادکننده


فرهنگ فارسی

یادکننده، یاد آورنده، ستایش کننده خدا، ثناگو
( اسم ) ۱ - یاد آورنده یاد کننده . ۲ - آنکه ذکر خدا کند ستایش کننده حق . ۳ - آنکه ذکر مصیبت حضرت سید الشهدائ و دیگر افراد اهل بیت کند روضه خوان .
ابن محمد جاری . از مردم جار و بعضی ذاکر ابن عمر بن سهل الزاهد گفته اند . او از ابو مطیع الصحاف سماع دارد .

فرهنگ معین

(کِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - ذکرکننده ، یادکننده . ۲ - آن که ذکر مصیبت سیدالشهداء و اهل بیت را کند، روضه خوان .

لغت نامه دهخدا

ذاکر. [ ک ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از ذکر. یادکننده. بیان کننده. || شریف. || ثناگوی. ثناگوینده :
ذاکر فضل تو و مرتهن بِرّ تواند
چه طرازی به طراز و چه حجازی بحجاز.
منوچهری.
آنکه چون جدّ و پدر در همه حال مدام
ذاکر و شاکر باشد به بَر رب علیم.
ابوحنیفه اسکافی ( از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 389 ).
|| روضه خوان. ذاکر سیدالشهداء. ج ، ذاکرون ، ذاکرین.

ذاکر. [ ک ِ ] ( اِخ ) ابن محمد جاری. از مردم جار ( قریه ای به اصفهان ) و بعضی ذاکربن عمربن سهل الزاهد گفته اند. او از ابومطیع الصحاف سماع دارد.

ذاکر. [ ک ِ ] (اِخ ) ابن محمد جاری . از مردم جار (قریه ای به اصفهان ) و بعضی ذاکربن عمربن سهل الزاهد گفته اند. او از ابومطیع الصحاف سماع دارد.


ذاکر. [ ک ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ذکر. یادکننده . بیان کننده . || شریف . || ثناگوی . ثناگوینده :
ذاکر فضل تو و مرتهن بِرّ تواند
چه طرازی به طراز و چه حجازی بحجاز.

منوچهری .


آنکه چون جدّ و پدر در همه ٔ حال مدام
ذاکر و شاکر باشد به بَر رب ّ علیم .

ابوحنیفه ٔ اسکافی (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 389).


|| روضه خوان . ذاکر سیدالشهداء. ج ، ذاکرون ، ذاکرین .

فرهنگ عمید

۱. یادکننده، یادآورنده.
۲. ستایش کنندۀ خدا.
۳. ثناگو.
۴. روضه خوان.

دانشنامه عمومی

ذاکر ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
ذاکر (زنجان)
ذاکر (میانه)

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از فرهنگ قرآن است
ذاکر، اسم فاعل از (ذکر) صفت فعل الهی به معنای تقدیس کردن و بزرگ داشتن و یادآوری است. و در مورد خداوند به معنای یادآوردن بنده با اعطای نعمت است. و در حدیث است که «فاذکرونی اذکرکم بنعمتی» و نیز «فاذکرونی اذکرکم بمغفرتی».
فعل آن یک بار در قرآن به خداوند نسبت داده شده است: «فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُم...». (سوره بقره(2)، 152)
فرهنگ قرآن، جلد 14، صفحه 235.

پیشنهاد کاربران

یاداورنده

یادکننده

ذاکر: [اصطلاح مداحی ]کسی که به ذکر مناقب و مراثی اهل بیت ( علیهم السلام ) می پردازد.

ذکر کننده /یکتا پرست /به مداح اهلبیت نیز ذاکر گویند


کلمات دیگر: