برابر پارسی : رزمجو
حارب
برابر پارسی : رزمجو
فرهنگ فارسی
( اسم ) جنگنده رزم کننده . جمع : حاربین .
موضعی است در حوالی دمشق
موضعی است در حوالی دمشق
فرهنگ معین
(رِ ) [ ع . ] (اِفا. ) جنگنده ، رزم کننده .
لغت نامه دهخدا
حارب. [ رِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از حرب.
حارب. [رِ ] ( اِخ ) موضعی است در حوالی دمشق ، بحوران شام و نزدیک مرج الصفر، از سرزمین قضاعه. ( معجم البلدان ).
حارب. [رِ ] ( اِخ ) موضعی است در حوالی دمشق ، بحوران شام و نزدیک مرج الصفر، از سرزمین قضاعه. ( معجم البلدان ).
حارب . [ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حرب .
حارب . [رِ ] (اِخ ) موضعی است در حوالی دمشق ، بحوران شام و نزدیک مرج الصفر، از سرزمین قضاعه . (معجم البلدان ).
کلمات دیگر: