کلمه جو
صفحه اصلی

ظنین


مترادف ظنین : بدگمان، شکاک، کج اندیش، متهم، مظنون

برابر پارسی : بد گمان

فارسی به انگلیسی

suspicious


distrustful, suspicious

فارسی به عربی

مثیر للشک

مترادف و متضاد

بدگمان، شکاک، کج‌اندیش


متهم، مظنون


۱. بدگمان، شکاک، کجاندیش
۲. متهم، مظنون


suspicious (صفت)
بدگمان، مشکوک، ظنین، حاکی از بدگمانی

فرهنگ فارسی

متهم، تهمت زده، کسی که باوتهمت زده شده، بدخواه که نسبت باوبدگمان واوبدیگران بدگمان باش
( صفت ) ۱ - کسی که نسبت به او بد گمان باشند مظنون متهم . ۲ - کسی که نسبت به دیگران بد گمان باشد . توضیح به معنی دوم در عربی نیامده .
متهم . مظنون . صاحب تهمت . تهمت زده . تهمت نهاده شده . تهمت کرده شده .

فرهنگ معین

(ظَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - مورد اتهام واقع شده . ۲ - بدگمان نسبت به دیگران .

لغت نامه دهخدا

ظنین. [ ظَ ] ( ع ص ) مُتهم. مَظنون.صاحب تهمت. تُهمت زده. تهمت نهاده شده. تهمت کرده شده.

فرهنگ عمید

آن که به کسی یا چیزی مظنون است، بدگمان.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ظَنین به معنای متهم از آن در باب شهادات سخن گفته اند .
ظنین به کسی گویند که مردم به او بدگمان اند و به وی اعتماد ندارند. در روایتی فاسق و خائن از مصادیق ظنین شمرده شده اند. از این رو، ظنین به متهم به بی دینی یا متهم به دروغ و خیانت تعریف شده است. از آن در باب شهادات سخن گفته اند.بر اساس روایتی، شهادت ظنین نزد قاضی پذیرفته نیست. ظنین هرچند در لغت به معنای مطلق متهم آمده است، لیکن از نگاه فقها مراد از آن تهمتی خاص است.

جدول کلمات

متهم


کلمات دیگر: