کلمه جو
صفحه اصلی

ضرب المثل


برابر پارسی : زبانزد

فارسی به انگلیسی

adage, byword, maxim, proverb, proverbially, saw, saying


adage, byword, maxim, proverb, saw, saying, proverbially

proverb


فارسی به عربی

حکایة , سکن , قول ماثور , مثل

مترادف و متضاد

adage (اسم)
ضرب المثل، مثل، امثال و حکم

saying (اسم)
ضرب المثل، اظهار، پند، مثال، گفته، حکمت، گفتار مشهور

proverb (اسم)
ضرب المثل، مثل، مثال، گفتار حکیمانه

byword (اسم)
ضرب المثل، گفته اخلاقی

gnome (اسم)
ضرب المثل، کوتوله، دیو، جنی زیر زمینی، گورزاد

saw (اسم)
ضرب المثل، امثال و حکم، مثال، اره، لغت یا جمله ضرب المثل، هراسبابی شبیه اره، منشار

فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) مثل زدن مثل آوردن . ۲- ( اسم ) مثل : این صرب المثل بدان آوردم تا بدانی ..
مثل زدن، مثل آوردن، داستان زدن

فرهنگ معین

( ~ . مَ ثَ ) [ ع . ] (مص ل . ) مَثل زدن ، مثل آوردن .

فرهنگ عمید

مثل زدن، مثل آوردن، داستان زدن.

دانشنامه عمومی

ضرب المثل گونه ای از بیان است که معمولاً تاریخچه و داستانی پندآموز در پس بعضی از آن ها نهفته است. بسیاری از این داستان ها از یاد رفته اند، و پیشینهٔ برخی از امثال بر بعضی از مردم روشن نیست؛ بااین حال، در سخن به کار می رود. شکل درست این واژه «مَثَل» است و ضرب در ابتدای آن اضافه است. به عبارتِ دیگر، «ضرب المثل» به معنای مَثَل زدن (به فارسی: داستان زدن) است.

فرهنگ فارسی ساره

زبانزد


نقل قول ها

ضرب المثل گونه ای از بیان است که معمولاً تاریخچه و داستانی پندآموز در پس بعضی از آن ها نهفته است.
• «اغراق نخواهد بود اگر ادعا کنم که در هر شهر و حومه ای به طور متوسط هنوز یک ضرب المثل ضبط نشده وجود دارد.» -> کارل فریدریش ویلهلم واندر
• «امثال جمله های قصیری هستند که از تجربه های طویل حاصل آمده اند.» -> سروانتس
• «امثال در زنده نگاه داشتن زبان فارسی عامل قوی و مؤثری بوده و در انجام این خدمت بزرگ به اشعار و سایر انواع سخن کمک می نماید.» -> احمد بهمنیار
• «امثال مواعظ بالغه ای هستند که در نتیجه تجربه های طولانی و از فکرهای متین پیدا می شوند.» -> جرجی زیدان
• «امثال نه تنها وقایع، حکایات و افسانه ها را ضبط می نماید، بلکه مانند اشعار عهده دار ضبط و نگه داری بعضی از لغات و اصطلاحات زبان و معانی اصلیهٔ آن ها نیز هستند.» -> احمد بهمنیار
• «امثال و حکم بخش مهمی از گنجینهٔ زبان است. ضرب المثل خزانه ای است مملو از جهان بینی، آرا و عقاید، قوانین و احکام، آموخته ها و تجارب، ادیان و آداب و رسوم تمام انسان ها و مبین ذکاوت و درایت آنهاست.» -> کارل فریدریش ویلهلم واندر
• «امثال و حکمی که در سده های گذشته در زبان عام سایر بوده اند در حال حاضر بدون واسطه قابل استخراج نیستند، ما می توانیم فقط ضرب المثل هایی را جمع آوری کنیم که وارد ادبیات شده اند.» -> کارل فریدریش ویلهلم واندر
• «امروزه حقیقت را فقط می توان به زبان شیرین ضرب المثل گسترش داد.» -> گرهارد اولن بروک
• «این مثل اندر جهان از همه شهره تر است// رشته اگرچه دراز، سر سوی چنبر برد» -> ادیب پیشاوری
• «اینک هرکه مثل می آورد این مثل را بر تو آورده خواهد گفت که مادر مثل دخترش می باشد.»به گربه نگو دعاکنه باران بباره گربه ازاب خوشش نمیاد -> انجیل عهد عتیق، حزقیال نبی - ۱۶، ۴۴
• «برای کسی که به پژوهش و جمع آوری امثال و حکم می پردازد، شناخت منشأ و منبع مقدم بر هرچیزی است.» -> کارل فریدریش ویلهلم واندر
• «برای مثال، امثال زبان آلمانی به طوری که دائرةالمعارف انگلیسی (Everyman Encyclopaedia / جلد دهم، ص. ۵۳۴، ستون دوم) تصریح می نماید، بالغ به صدوچهل وپنج هزار مثل است. این عده تقریبأ بیست برابر امثال فارسی است و اگر لغات آلمانی را بدقت بشمریم خواهیم دید که شماره آن ها نیز تقریبأ بیست برابر شماره کلمات ما است و اگر تعصب جاهلانه را کنار بگذاریم انصاف می دهیم که آلمان ها در ادبیات هم بیست مرحله از ما جلو افتاده اند و ما هنوز در خم یک کوچه ایم.» -> احمد بهمنیار
• «برتری امثال بر سخنان دیگر به این است که معنی مثل روشن تر، تأثیرش در مغز شنونده شدیدتر و مورداستعمالش وسیع تر است.» -> عبدالله مقفع
• «بلی، «مثل» حکمت است. «مثل» معرفت است. «مثل» کیسه های مملو از عرفان و تجربه است که پدرها برای اولاد خود به ارث می گذارند. چیزی که هست همان طور که ملت ما برگزیده خداست و خداوند تبارک و تعالی تمام کوه ها، بیابان ها، دریاها، سیارات و ثوابت و بالاخره موجودات نامتناهی را برای ما خلق فرموده است، همان طور هم کیسه های «امثال» ما از معرفت پرتر و از تجربه و حکمت مملوتر است، و از این جهت هم در اعمال و افکار ما مؤثر واقع می شوند!!» -> علی اکبر دهخدا
• «پاره ای خرافات و موهومات در عوام هر ملت جای دارد که عمومأ معتقد بوده و آن ها را در زندگی روزانه خود منشأ آثار می پندارند. این قبیل وقایع، حکایات و خرافات اغلب منشأ امثال سایره واقع می شوند و هر مثلی به یکی از آن ها اشاره می نماید.» -> احمد بهمنیار
• «تا جایی که به خاطر می آورم همیشه با علاقه ای وافر و اشتیاقی پویا به امثال و حکم نگریسته ام.» -> کارل فریدریش ویلهلم واندر
• «چنان چون بگویند اندر مثل ها// که پهلوی هر گل نهادست خاری» -> فرخی سیستانی
• «خلایق را می توان به پذیرفتن قانون و مقررات، به پرداخت مالیات و اطاعت از برنامه یا اساسنامه نمود اما هیچگاه و هیچکس نمی تواند ضرب المثل را به خلق تحمیل کند.» -> کارل فریدریش ویلهلم واندر
• «دانایی در قالب سکه های کوچک، هدیه ای است که ضرب المثل ها به ما ارزانی می دارند.» -> گئورگ مردیت
• «در زبان عامیانه آلمانی ها هنوز هزاران هزار ضرب المثل رایج است که به چاپ نرسیده.» -> کارل فریدریش ویلهلم واندر
• «در میان تمامی امت هایی که خداوند شما را به آنجا خواهد برد عبرت و مثل و سخریه خواهی شد.» -> انجیل عهد عتیق، سفر تثنیه - ۲۸، ۳۷
• «ضرب المثل، دختر کفش مادرش را میپوشه.» -> ضرب المثل اراکی
• «ضرب المثل زینت سخن است.» -> ضرب المثل فارسی
• «ضرب المثل های یک ملت بازتابی از هوش، ذکاوت، فهم و دانش اوست.» -> فرانسیس بیکن
• «کردهٔ ِ قصار، پس عقوبت حداد// این مثل است آن ِ اولیای ِ صفاهان» -> خاقانی
• «لوتر در جایی می نویسد، او شوق دیدار رم را با هزار سکه زر معاوضه نخواهد کرد؛ من هم به این مصداق شوربخت خواهم بود اگر ضرب المثل تازه ای را از قلم انداخته باشم.» -> کارل فریدریش ویلهلم واندر
• «مثل اثری از بنای درهم شکسته فلسفه قدیم است که درمیان خرابه های بی حد و شمار باقی و برجای مانده و به واسطه اختصار لفظ، وضوح معنی و سهولت استعمال از بین نرفته است.» -> سینه زیوس
• «مثل: «به این امید بنشین که قائم مقام از باغ درآید!» اشاره به واقعه قتل قائم مقام فراهانی به امر محمدشاه قاجار که یکی از جنایات تاریخی است می نماید و این دو مثل: «حرف های شاه طهماسبی می زند»، «کارهای شاه سلطان حسینی می کند» یک سلسله وقایع و حوادث ایران را در ایام سلطنت آخرین پادشاه صفوی به خاطرها می آورد.» -> احمد بهمنیار
• «مثل صدایی است که از تجربه منعکس شده.» -> آبه دو سن پیر
• «مثل قدیمی ترین ادبیات بشر است. انسان پیش از آن که شعر بگوید و قبل از آن که خط بنویسد اختراع امثال نموده و در محاورات خود به کار برده است. مبدأ پیدایش این نوع سخن بکلی مجهول و تعیین آن محال است.» -> احمد بهمنیار
• «مثل نتیجه عقل یک جمع و نادره گویی یک فرد است.» -> لرد راسل
• «مثل، یک شعبه مهم از ادبیات هر زبان و نماینده ذوق فطری، قریحهٔ ادبی، افکار، عادات، اخلاق و احساسات اهل زبان است.» -> احمد بهمنیار
• «مرا نزد امت ها مثل ساخته است.» -> انجیل عهد عتیق، ایوب - ۱۷، ۶

پیشنهاد کاربران

تَرپَند , جمله های شیرین، ابیات و حتی کلمات ترکیبی کوتاه و رایج میان مردم است که مبنی بر تجربه ها و داستان های تاریخی و افسانه ای، باور ها و قوانین طبیعی هستند و از آنها برای اثبات یا رد کردن چیزی یا حرفی، استفاده می شود که برابر پارسی ان ترپند میباشد.

همان ضرب المثل است ، به معنی زبانزد .
در نگارش آن دقت نشده است ، باید جدا از هم نوشته شود .

ترپند , زبانزد

Resaying

live a life you will remember


Proverb

For example
A bad workman blames his tools.
عروس نمی تونه برقصه، می گه زمین کج است.

The revenge women is more barbarous than man

گونوگفتار / گونه گفتاری

ضرب المثل : زبانزد
دکتر کزازی " زبانزد " را در نوشته های خود به جای " ضرب المثل" بکار برده است.
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۳۰.

حرفی از کنایه در مقابل حرف یا عمل مشابه

کسی که نداره جزمادروبرادر

حکایت قدیمی

کهنه پند

پند واژه

PROVERB

ضرب المثل یا زبانزد گونه ای از بیان است که معمولاً تاریخچه و داستانی پندآموز در پس بعضی از آن ها نهفته است. بسیاری از این داستانها از یاد رفته اند، و پیشینهٔ برخی از امثال بر بعضی از مردم روشن نیست، با این حال، در سخن به کار می روند. [نیازمند منبع]

بررسی نظر کارشناسان
دانشمندان و زبان شناسان نامدار هنوز تعریفی جامع و کامل برای کلمهٔ ضرب المثل نیافته اند. گرچه در این راستا تحقیقات بسیار ارزشمندی صورت گرفته و تفاسیر معتبری نیز ارائه شده است. علی اکبر دهخدا در مقدمهٔ امثال و حکم چنین می نویسد:

�در زبان فرانسوی هفده لغت یافت می شود که در فرهنگ های عربی و فارسی همهٔ آن ها را �مَثَل� ترجمه کرده اند، و در فرهنگهای بزرگ فرانسوی تعریف هایی که برای آن ها نوشته اند، مُقنِع نیست و نمی توان با آن تعریفات، آن ها را از یکدیگر تمییز داد. �

محقق معروف، آرچر تیلور، که تحقیقاتش در اوایل قرن بیستم تأثیری شگرف در این زمینه داشته است، نتوانست تعریفی جهان شمول برای "امثال و حکم" پیدا کند. وی در کتاب معروف خود∗ اظهار می کند که تعریفی برای "امثال و حکم" نمی تواند وجود داشته باشد. با این وجود تعاریف مختلفی از گذشته تا حال ارائه شده است که مهم ترینِ آن ها تعریف فردریش سیلر است. وی "امثال و حکم" ( ضرب المثل ) را این چنین تعریف کرده است:

سخنان برجسته، روشن، پندآمیز و مستقل که در زبان مردم رایج است.
به عنوان مثال ضرب المثل شنونده باید عاقل باشد به معنی آن است که اکنون شنونده عاقل نیست و به او گوش زد می کنیم که عاقل باشد،

به نقل از حسین بهرامی.

ضرب المثل و نسبت آن با اصطلاحات ضرب المثلی
تفاوت مابین �ضرب المثل� و �اصطلاحات ضرب المثلی� در شکل، ساختار و عمل کرد آنهاست. امثال و حکم جمله ای است کامل با ساختمانی استوار بر پایه و اساسی غیرقابل تغییر، مانند:

تب تند زود به عرق میشینه!
هرکه بامش بیش، برفش بیشتر!
خواستن توانستن است!
آدم بی سواد کور است!
اصطلاحات ضرب المثلی، برخلاف امثال و حکم، عباراتی مصطلح و عمومی هستند که ابتدا باید در جمله ای جایگزین شوند تا عبارتی کامل حاصل آید. این عبارت کامل نیز برحسب قید زمان، فاعل و مفعول متغیر است، مانند:
پا توی کفش کسی کردن
دُم خود را روی کول گذاشتن
بی گُدار به آب زدن
گلیم خود را از آب بیرون کشیدن
کلاه خود را قاضی کردن
کلاه خود را سفت چسبیدن
این اصطلاحات ضرب المثلی، بدون قرار گرفتن در یک جملهٔ کامل، فاقد خصلت های ضرب المثل خواهد بود؛ لذا تفهیم عبارات اصطلاحیِ یادشده با اضافات مقدور است، مانند:
پایت را تو کفش بزرگ تر از خودت نکن!
از ترس، دُمش را روی کولش گذاشت و دررفت!
بی گُدار به آب نزن که پشیمان می شوی!
تو اول گلیم خودت را از آب بیرون بکش، …!
تو اول برادریت رو ثابت کن
بنابراین، عبارات ضرب المثلی را می توان به عنوان مواد اولیه ( خام ) یک اصطلاح ضرب المثلی تعریف نمود: اصطلاحات ضرب المثلی، عباراتی هستند که معنا و مفهوم آن ها با معنی هریک از کلماتِ تشکیل دهندهٔ آن، نسبت مستقیم نداشته باشد، مانند:

گربه در انبان فروختن
گربه را در ( دَمِ ) حجله کشتن
دل دادن و قلوه گرفتن
مفهوم و پیام این اصطلاحات مثلی با کلمات ( گربه، انبان، حجله، دل و قلوه… ) هیچ گونه رابطهٔ فیزیکی ( ارگانیک ) ندارد. به عبارت دیگر، معنی جمله از کلمات تشکیل دهندهٔ آن جمله قابل دریافت نیست. این اصطلاحات تصویری ( مجازی ) فاقد شجره نامه اند و ریشه و ماًخذ آن ها به مرور زمان محو شده است. ∗

اشاره شد که امثال و حکم در شکل، ساختار و عمل کرد خود از ضرب المثل متمایز می شود و به عنوان مواد اولیه ای محسوب می گردد که باید در جملهٔ کاملی به کار گرفته شود تا خصلت ظاهریِ ضرب المثل را به نمایش بگذارد. عبارات و اصطلاحات ضرب المثلی، با هرنوع آرایش و پیرایشی تبدیل به امثال و حکم نخواهند شد. امثال و حکم دارای سنت و اصالت لایزالی است که در اذهان عموم نقش گرفته و دارای رسالت آموزشی و حامل پیام و تجربهٔ زندگی است. درصورتی که عبارات ضرب المثلی به هر میزان که استقلال معنا و رسالت پیام آوری داشته باشد، بازهم به تنهایی قادر به انجام رسالت خود نیست و همیشه متکی بر جمله و پیش درآمدی توضیحی است. مع هذا، خط فاصل دقیقی نمی توان بین ضرب المثل و اصطلاح ضرب المثلی کشید، به خصوص که در زبان های مختلف، این خط فاصل ب ه طور قابل ملاحظه ای تغییر می یابد. استاد �کارل فریدریش ویلهلم واندر�، گردآورنده و مؤلف ۲۵۰٬۰۰۰ امثال و حکم و اصطلاحات ضرب المثلی در پنج جلد، در مقدمهٔ کتابش ∗ به این سؤال پاسخ می دهد:

�از گوشه و کنار و از زبان بعضی از منقّدان شنیده می شود که تفکیک امثال و حکم را از اصطلاحات ضرب المثلی ترجیح داده و پیشنهاد کرده اند که مجموعهٔ �امثال و حکم� باید فقط دربرگیرندهٔ امثال و حکم باشد. اولاً خط فاصل بین این دو مقوله در حالات مختلف غیرقابل تشخیص و تفکیک است، زیرا یک پیام خاص در مقطعی خاص به وسیلهٔ امثال و حکم، و جایی دیگر به وسیلهٔ اصطلاح مَثَلی بیان شده است که این جانب با هیچ معیاری امکان تجزیه و تفکیک آن ها را ندارم. دوم اینکه، رسالت ادبی و فرهنگیِ �امثال و حکم� با پیشنهاد فوق به شدت خدشه دار شده و درصورت عملی شدن چنین پیشنهادی، این مجموعه فاقد ارزش بنیادین خواهد شد. �

آیا امثال و حکم بازتاب �خصوصیات ملی است�؟
در میان رسالات متعددی که درباب امثال و حکم نوشته شده اند تحقیقات بسیاری نیز تحت عنوان: چهره ملت ایکس در آیینه امثال و حکم خود، به عمل آمده است که تبیینی نافرجام در اخلاق شناسی مردم به وسیله امثال و حکم آن ملت است. این رسالات، یک رشته از ضرب المثلهای ردیف نویسی شده هستند که به غلط آن را �آئینه روح ملت� نامیده و بازتاب خلقیات کل جامعه محسوب شده اند. از آنجائی که چنین تصوراتی غالباً بر اساس نمونه های انفرادی و تعمیم نادرست آن به تمام جامعه صورت پذیرفته است، مستلزم برخوردی اصولی و محتاطانه است. مثلاً در سنجش ضرب المثل های:

�خوش اصل خطا نکند و بداصل وفا نکند�
�نابرده رنج، گنج میسر نمی شود!�،
اگر به منزله نمودار خصوصیات ملت آلمان در زمینه اصالت و درستکاری و همچنین کار و تلاش معرفی شوند، باید به گنجینه امثال و حکم دیگر ملل نگاهی کوتاه بیفکنیم تا به این حقیقت پی برده که دامنه این گونه ضرب المثل ها بسیار وسیعتر از قلمرو زبان آلمانی است. بنا براین با چنین معیاری نمی توان توجیه و تفسیری بر خصلت و ویژگی های اخلاقی مردم آلمان ارائه نمود. این اصل در مورد اکثر قریب به اتفاق امثال و حکم بین المللی که ریشه در فرهنگ یونانی - رومی، انجیل و قرون وسطی دارند، صادق است.

تاریخ پیدایش امثال و حکم
آنچه به صورت علم در تاریخ ثبت شده است، اندیشه پیشگامان فلسفه در صدهاسال قبل از میلاد مسیح است. فلسفه قبل از سقراط ناظر بر علوم طبیعی بود و با اخلاقیات و دین و آئین مردم و سایر اعتقادات فکری و تربیتی آن دوران، کاری نداشت. فلاسفه تمام کوشش و توان خود را به بحث و بررسی در مورد علوم مادی و فعل و انفعالات طبیعی نموده و توج

Adage
Proverb

☑️ PROVERB ☑️
noun
[count] : a brief popular saying ( such as “Too many cooks spoil the broth” ) that gives advice about how people should live or that expresses a belief that is generally thought to be true

☑️ ADAGE ☑️
noun
[count] : an old and well - known saying that expresses a general truth
◀️
My mother always used to remind us of the ( old ) adage, “If you can't say something nice, don't say anything at all. ”


کلمات دیگر: