کلمه جو
صفحه اصلی

زانی


مترادف زانی : بدکار، زناکار، فاسق

فارسی به انگلیسی

adulterer, fornicator, corespondent

adulterer


adulterer, fornicator


عربی به فارسی

ادم زاني , مرد زناکار


زاني با محارم , وابسته به جفت گيري جانوران از يک جنس


مترادف و متضاد

libertine (اسم)
فاسق، باده گسار و عیاش، زانی، کسیکه پابند مذهب نیست، غلام ازاد شده

profligate (اسم)
زانی، ولخرج

بدکار، زناکار، فاسق


فرهنگ فارسی

زناکننده، زناکار، مردی بحرام بازنی مقاربت کند
( اسم ) مردی که از راه حرام با زنی آمیزش کند زنا کننده جمع زناه ( زنات ) .
مرد زانی زنا کار مجازا روزگار است

فرهنگ معین

[ ع . ] (اِفا. ) زناکار. ج . زناة .

لغت نامه دهخدا

زانی. ( ع ص ) مرد زانی. ( اقرب الموارد ). مرد زناکننده. زناکار. غتفره. ( ناظم الاطباء ). مردی که با زنی بدون نکاح جماع کند که نام آن زنا است. ( فرهنگ نظام ). و رجوع به زان و زناة و زناشود. || مجازاً روزگار. دهر :
فرزند بسی دارد این دهر جفاجوی
هر یک بد و بیحاصل چون مادر زانیش.
ناصرخسرو.
ورجوع به زانیه و زانیات شود.

فرهنگ عمید

زناکننده، زناکار، کسی که از راه حرام با جنس مخالف خود مقاربت کند.


کلمات دیگر: