مترادف شادکامی : کامرانی، کامروایی، کامیابی، آسایش، رفاه، ناز، نعمت
متضاد شادکامی : تلخکامی
شادکامی
مترادف شادکامی : کامرانی، کامروایی، کامیابی، آسایش، رفاه، ناز، نعمت
متضاد شادکامی : تلخکامی
فارسی به انگلیسی
bliss, delight, ebullience, fulfilment, fullfillment, fun
happiness, success
فارسی به عربی
رفاهیة
مترادف و متضاد
کامرانی، کامروایی، کامیابی ≠ تلخکامی
آسایش، رفاه، ناز، نعمت
۱. کامرانی، کامروایی، کامیابی
۲. آسایش، رفاه، ناز، نعمت ≠ تلخکامی
سامان، خیر، سعادت، اسایش، رفاه، شادکامی
فرهنگ فارسی
۱ - خوشحالی شادمانی . ۲ - کامروایی کامرانی .
لغت نامه دهخدا
شادکامی. ( حامص مرکب ) خرمی. کامروایی. خوشحالی :
بهار خرم نزدیک آمد از دوری
بشادکامی نزدیک شد نه مندوری.
درو شادکامی نیابی بسی.
همان شاد کامی و آیین بزم.
اباشادکامی و با رنگ و بوی.
عدو زید بغم و درد و انده و تیمار.
ز کاخ بر شده تا زهره ناله مزمر.
قرین کامکاری باشی و یار دولت برنا.
ایا بدولت دنیا فریفته دل خویش
به شادکامی تاز و به کام و لهو و خطر.
چون آسمان زمین را روشن کنی همی.
بخواه باده از آن دلبران حورنژاد.
که گوید باد رحمت بر نظامی.
بس باشد همت نظامی.
ز مرو شاهجان تا بلخ بامی.
اگر نیمه ز بهر نیکنامی است.
بدر پیراهنی در نیکنامی.
که نشنود سخن دوستان نیک اندیش.
- شادکامی کردن :
تماشای گنج نظامی کند
ببزم سخن شادکامی کند.
مرغ دانه یکان یکان چیند.
بهار خرم نزدیک آمد از دوری
بشادکامی نزدیک شد نه مندوری.
جلاب بخاری ( از لغت فرس ).
نماند چنین دان جهان بر کسی درو شادکامی نیابی بسی.
فردوسی.
بیاموز او را ره و ساز رزم همان شاد کامی و آیین بزم.
فردوسی.
تهمتن سوی شاه بنهاد روی اباشادکامی و با رنگ و بوی.
فردوسی.
بزی تو در طرب و عیش و شادکامی و لهوعدو زید بغم و درد و انده و تیمار.
فرخی.
به شادکامی در کاخ تو نشسته به عیش ز کاخ بر شده تا زهره ناله مزمر.
فرخی.
عدیل شادکامی باشی و جفت ملکت باقی قرین کامکاری باشی و یار دولت برنا.
فرخی.
امیر گفت خداوند ولی النعمه امیرالمؤمنین بر چه جمله است ؟ رسول گفت با تنی درست و شادکامی و همه کارها به مراد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 376 ).ایا بدولت دنیا فریفته دل خویش
به شادکامی تاز و به کام و لهو و خطر.
ناصرخسرو.
شاها به شادکامی گلشن کنی همی چون آسمان زمین را روشن کنی همی.
مسعودسعد.
به شادکامی در مجلس بهشت آیین بخواه باده از آن دلبران حورنژاد.
مسعودسعد.
روانش باد جفت شادکامی که گوید باد رحمت بر نظامی.
نظامی.
حرز تو بوقت شادکامی بس باشد همت نظامی.
نظامی.
شد آواز نشاط و شادکامی ز مرو شاهجان تا بلخ بامی.
نظامی.
جهان نیمی ز بهر شادکامی است اگر نیمه ز بهر نیکنامی است.
نظامی.
چو دوزی صد قبا در شادکامی بدر پیراهنی در نیکنامی.
نظامی.
به شادکامی دشمن کسی سزاوار است که نشنود سخن دوستان نیک اندیش.
سعدی ( خواتیم ).
چه در دوام ایام دولت و رفعت و حشمت او اسباب خیر و شادکامی موجوداند. ( تاریخ قم چ سید جلال الدین طهرانی ص 4 ).- شادکامی کردن :
تماشای گنج نظامی کند
ببزم سخن شادکامی کند.
نظامی.
شادکامی مکن ، که دشمن مردمرغ دانه یکان یکان چیند.
سعدی ( صاحبیه ).
فرهنگ عمید
۱. کامرانی.
۲. خوشحالی، شادمانی.
۲. خوشحالی، شادمانی.
دانشنامه عمومی
«شادکامی» (هندی: धमाल) یا رنگ شادی یک فیلم هندی در سبک کمدی است که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد.
۷ سپتامبر ۲۰۰۷ (۲۰۰۷-09-۰۷)
چهار کلاهبردار در خانه یک زن صبور زندگی می کنند اما زن صبرش تمام شده و آنها را بیرون می کند. پس از چند کلاه برداری آنها توسط پلیس دستگیر شده و در حومه شهر رها می شوند...
۷ سپتامبر ۲۰۰۷ (۲۰۰۷-09-۰۷)
چهار کلاهبردار در خانه یک زن صبور زندگی می کنند اما زن صبرش تمام شده و آنها را بیرون می کند. پس از چند کلاه برداری آنها توسط پلیس دستگیر شده و در حومه شهر رها می شوند...
wiki: شادکامی
پیشنهاد کاربران
bliss
سعادت، شادکامی، خوشی
1 ) pure bliss
شادکامی محض
2 ) she is drowning in bliss
او غرق در شادکامی است.
سعادت، شادکامی، خوشی
1 ) pure bliss
شادکامی محض
2 ) she is drowning in bliss
او غرق در شادکامی است.
خوشدلی، انبساط خاطر، شادی
سعادت، خوشبختی
سعادت، خوشبختی
کلمات دیگر: