کلمه جو
صفحه اصلی

پاد


مترادف پاد : پادزهر، ضد، مخالف، حامی، دارنده، نگهبان، اورنگ، تخت، سریر

فارسی به انگلیسی

anti-, contra-, cross, anti, counter, counter-

opposite, inimical, unfavorable


مترادف و متضاد

anti- (پیشوند)
غیر، مخالف، ضد، علیه، برضد، پاد، بجای، درعوض

پادزهر، ضد، مخالف


حامی، دارنده، نگهبان


اورنگ، تخت، سریر


۱. پادزهر، ضد، مخالف
۲. حامی، دارنده، نگهبان
۳. اورنگ، تخت، سریر


فرهنگ فارسی

نگهبانی، نگهبان ، پات، تخت، اورنگ
( اسم ) تخت سریر اورنگ .
نگاهبان پاسبان

فرهنگ معین

پسوندی که معنای دارنده و نگهبان را می رساند مانند: آذرپاد.
پیشوندی که معنای ضد و مخالف را می رساند مانند: پادزهر.
( اِ. ) = پات : تخت ، سریر.

پسوندی که معنای دارنده و نگهبان را می رساند مانند: آذرپاد.


پیشوندی که معنای ضد و مخالف را می رساند مانند: پادزهر.


( اِ.) = پات : تخت ، سریر.


لغت نامه دهخدا

پاد. ( اِ ) پاس. || نگاهبان. پاسبان. || پائیدن. دوام. ثبات. ( برهان ). || سامان و دارندگی. || بزرگ و عمده. ( برهان ). و باز صاحب برهان گوید پادشاه مرکب از این کلمه و شاه است. || تخت. اورنگ. ( برهان ). پات.سریر. || شستن و پاک کردن. ( جهانگیری ).

فرهنگ عمید

تخت، اورنگ.
ضد، مخالف (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): پادتن، پادزهر.

ضد؛ مخالف (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پادتن، پادزهر.


تخت؛ اورنگ.


دانشنامه عمومی

پا


پیشنهاد کاربران

هدایت کننده محافظ


1. والا و برتر مانند پادشاه=شاه شاهان = امپراتور

2. پاس دهنده و نگهدار مانند پادگان

1. والا و برتر مانند پادشاه=شاه شاهان=امپراتور

2. نگهدار و پاس کننده یک بیگانه مانند پادزهر و پادگان



کلمات دیگر: