برابر پارسی : باور پذیر، استوان
قابل اعتماد
برابر پارسی : باور پذیر، استوان
فارسی به انگلیسی
authentic, calculable, dependable, responsible, safe, straight, trustworthy, trusty, unfailing, unimpeachable
reliable, trustworthy
فارسی به عربی
اصیل , جدیر بالثقة , محسوب
مترادف و متضاد
صحیح، درست، موثق، معتبر، قابل اعتماد
راز دار، موثق، معتبر، قابل اعتماد، موتمن، قابل اطمینان، معتمد، قابل اتکا، مورد اطمینان
درست، موثق، قابل اعتماد، قابل اطمینان، مورد اعتماد، امین
معتبر، قابل اعتماد، امین، اطمینان بخش
قابل اعتماد، قابل اطمینان، مورد اعتماد، توکل پذیر
وفادار، قابل اعتماد، سرحال، شیک، تر و تمیز، خود ارا
قابل اعتماد، حساب کردنی، براورد کردنی
فرهنگ فارسی
قابل اطمینان آنکه یا آنچه اعتماد کردن را بشاید .
لغت نامه دهخدا
قابل اعتماد. [ ب ِ ل ِ اِ ت ِ ] ( ص مرکب )قابل اطمینان. آنکه یا آنچه اعتماد کردن را بشاید.
پیشنهاد کاربران
پایور ، استوار
کلمات دیگر: