کلمه جو
صفحه اصلی

لازم الاجرا


برابر پارسی : ناگزیر، بایسته انجام، پایکرد

فارسی به انگلیسی

irrevocable

binding, irrevocable, imperative, imperious, stringent


فارسی به عربی

لا غنی عنه

فرهنگ فارسی

دارای ضرورت اجرایی


لغت نامه دهخدا

لازم الاجرا. [ زِ مُل ْ اِ ] ( ع ص مرکب ) ( از: لازم + اجراء ) که اجراء آن واجب باشد.

فرهنگ عمید

امری که اجرای آن واجب است.

فرهنگ فارسی ساره

بایسته انجام


پیشنهاد کاربران

باید انجام شود . . . بایست انجام گیرد . . آنچه اجرای آن لازم دانسته شده

Indispensable

بایدی

هر آنچه اجرای آن ناگزیر بایستی انجام پذیرد . . . معمولا احکام حاکمان حکومتی بعضا بعضی از موارد را لازم الاجرا میخوانند


کلمات دیگر: