کلمه جو
صفحه اصلی

دادنامه


مترادف دادنامه : حکم، دادخواست

فارسی به انگلیسی

judgement or verdict, (written) judgement

(written) judgement


مترادف و متضاد

حکم، دادخواست


فرهنگ فارسی

کاغذی که حکم دادگاه بر آن نوشته باشد، حکمیه
(اسم ) ورقهای که حکم دادگاه را بر آن نویسند حکم آماده ابلاغ ورقه حکمیه .

فرهنگ معین

(مِ ) (اِمر. ) ورقه ای که حکم دادگاه را بر آن نوشته باشند.

لغت نامه دهخدا

دادنامه. [ م َ / م ِ ] ( اِ مرکب ) ورقه حکمیه. ورقه متضمن رأی یا حکم دادگاه.

فرهنگ عمید

کاغذی که حکم دادگاه بر آن نوشته شده باشد، ورقۀ حکمیه.

دانشنامه آزاد فارسی

ورقۀ چاپی و رسمی که وزارت دادگستری چاپ می کند و متن رأی دادگاه روی آن پاک نویس (به صورت تایپ) می شود و به امضای دادرس یا دادرسان دادگاه می رسد. مشخصات دادگاه، کلاسۀ پرونده، مشخصات اصحاب دعوی و وکیل ایشان، خواستۀ دعوی در دادنامه قید می شود. رونوشت دادنامه توسط مدیر دفتر دادگاه به طرفین دعوی ابلاغ می شود.


کلمات دیگر: