کلمه جو
صفحه اصلی

ظریف


مترادف ظریف : خوشگل، زیبا، قشنگ، لطیف، ملوس، ناز، نازک، نازنین، خوش طبع، شوخ، نکته دان، نکته سنج، نکته گیر، باریک اندام، لاغراندام

برابر پارسی : باریک، زیبا، شکننده، لاغر، مویین، نرم

فارسی به انگلیسی

elegant, fine, nice, delicate, tiny, miniature, subtle, witty, clever, airy, exquisite, fragile, frail, gossamer, maidenly, precision, reedy, superfine, tender, ticklish, clever victory, svelte

elegant, nice, delicate, miniature, subtle, witty, clever victory,


airy, exquisite, fragile, frail, gossamer, maidenly, nice, precision, reedy, subtle, superfine, tender, ticklish


فارسی به عربی

حساس , رشیق , سعری , مطلق

فرهنگ اسم ها

اسم: ظریف (دختر) (عربی) (تلفظ: zarif) (فارسی: ظريف) (انگلیسی: zarif)
معنی: دارای اجزا یا ساختار نازک و باریک همراه با ظرافت و تناسب، نکته سنج و نکته دان، دارای اجزا یا ساختار نازک، باریک و همراه با ظرافت و تناسب، ویژگی آن که ( به ویژه زن ) اندامی کوچک، ریز نقش، و متناسب یا حرکات و رفتاری همراه با ظرافت و نرمی دارد، ( به مجاز ) دقیق یا شایسته ی توجه و باریک اندیشی، دارای ظرافت، نرمی و تناسب، ( به مجاز ) سنجیده و هوشمندانه، دارای ظرافت طبع، ( به مجاز ) بذله گو، شوخ، خوش زبان، شیرین گفتار

(تلفظ: zarif) (عربی) دارای اجزا یا ساختار نازک ، باریک و همراه با ظرافت و تناسب ؛ ویژگی آن که (به ویژه زن) اندامی کوچک ، ریز نقش ، و متناسب یا حرکات و رفتاری همراه با ظرافت و نرمی دارد ؛ (به مجاز) دقیق یا شایسته‌ی توجه و باریک اندیشی ؛ دارای ظرافت ، نرمی و تناسب ؛ (به مجاز) سنجیده و هوشمندانه ؛ دارای ظرافت طبع ، نکته سنج و نکته دان ؛ (به مجاز) بذله گو ، شوخ ، خوش زبان ، شیرین گفتار .


مترادف و متضاد

fine (صفت)
خوب، خوشایند، ریز، نازک، عالی، لطیف، ظریف، فاخر، نرم، شگرف

delicate (صفت)
حساس، خوش ریخت، لاغر، لطیف، باریک، ظریف، خوش طعم، نازک بین، خوش مزه

gentle (صفت)
مهربان، ارام، ملایم، لطیف، نجیب، بامروت، ظریف، با تربیت، اهسته، لین

graceful (صفت)
دلپذیر، مطبوع، خوش ریخت، فرخ، برازنده، ظریف، ملیح

subtile (صفت)
زیرک، حیله گر، محیل، ظریف

elegant (صفت)
زیبا، برازنده، لطیف، ظریف، شیک و مد، موزون، با سلیقه، مطابق مد روز

chi-chi (صفت)
با ارزش، ظریف

witty (صفت)
شوخ، عاقل، ظریف، کنایه دار، بذله گو، لطیفه گو، لطیفه دار

jocular (صفت)
شوخ، ظریف، شوخی امیز، فکاهی

chichi (صفت)
با ارزش، ظریف

joky (صفت)
ظریف

minikin (صفت)
ریز، کوچولو، خرد، ظریف

precieux (صفت)
ظریف، دارای ظرافت زیاد

خوشگل، زیبا، قشنگ، لطیف، ملوس، ناز، نازک، نازنین


خوش‌طبع، شوخ، نکته‌دان، نکته‌سنج، نکته‌گیر


باریک‌اندام، لاغراندام


۱. خوشگل، زیبا، قشنگ، لطیف، ملوس، ناز، نازک، نازنین
۲. خوشطبع، شوخ، نکتهدان، نکتهسنج، نکتهگیر
۳. باریکاندام، لاغراندام


فرهنگ فارسی

زیرک، نکته سنج، وش طبع، شیرین گفتار، زیبا، لطیفه گو، خوشگل، خوش هیکل
۱ - زیرک . ۲ - خوش طبع نکته سنج . ۳ - بذله گوی . ۴ - زیبا خوشگل جمع ظرفائ .

فرهنگ معین

(ظَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - زیرک . ۲ - خوش - طبع ، لطیفه گو. ۳ - زیبا، خوشگل . ج . ظرفاء.

لغت نامه دهخدا

ظریف. [ ظَ ] ( ع ص ) سبکروح. ( مهذب الاسماء ). خوش طبع. || تیزدل. ( مهذب الاسماء ). زیرک. کیّس. ( منتهی الارب ). دانا :
دست بر هم زند طبیب ظریف
چون خرف بیند اوفتاده حریف.
سعدی ( گلستان ).
|| خوشروی. زیبا. || بلیغ. || چابک. مزلّم. خوش لباس. خوش جامه. ریاش : و او جوانی ظریف بود و جامه های نیکو پوشیده داشت. ( اسرارالتوحید ص 178 ).شیخ ما را پرسیدند در شهر ما ظریف کیست ؟ گفت لقمان.گفتند... در شهر ما خود هیچکس بشولیده تر از او نیست. شیخ گفت... ظریف پاکیزه باشد و پاکیزه کسی بود که... ( اسرارالتوحید ص 163 ). || خوش گفتار. شیرین زبان. شیرین گفتار. خوش زبان. بزیع. لطیفه گوی. بذله گوی : ظریفان گفته اند به سیری مردن به که گرسنگی بردن. ( گلستان ). یکی آنکه گمان بردم که آفتاب برآمده و دیگر آنکه ظریفان گفته اند... ( گلستان ). ج ، ظُرفاء، ظُرُف ، ظریفون ، ظِراف ، ظروف.

فرهنگ عمید

۱. نکته سنج.
۲. خوش طبع.
۳. (اسم، صفت ) [مجاز] شیرین گفتار، لطیفه گو.
۴. [مجاز] زیبا، خوشگل، خوش هیکل.
۵. [قدیمی] دارای ظرافت.

دانشنامه عمومی

ظریف می تواند به موارد زیر اشاره کند:
ترد
محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران
هوشنگ ظریف، از نوازندگان سرشناس تار ایران
فرهاد ظریف، والیبالیست ایرانی عضو تیم ملی والیبال مردان ایران
ظریف (روزنامه)، یکی از مطبوعات فارس در دوران پهلوی اول
خانه ظریف، مربوط به دوره پهلوی اول، در مشهد ، خیابان امام خمینی، کوچه شاهین فر، بن بست جهان

فرهنگ فارسی ساره

شکننده، مویین، نرم، زیبا


واژه نامه بختیاریکا

( ظریف ( بافتنی ) ) پنگه بف
اِشکَها

جدول کلمات

خوش طبع, زیرک

پیشنهاد کاربران

دقیق

کوچک و ریز، لطیف و شکننده


شکننده ، آسیب پذیر

کوچیک ریز نرم باریک شکننده

نکته سنج

exquisite


کلمات دیگر: