مترادف حاصر : محصورکننده، بافنده حصیر ، حصیرباف
حاصر
مترادف حاصر : محصورکننده، بافنده حصیر ، حصیرباف
مترادف و متضاد
۱. محصورکننده
۲. بافنده(حصیر)، حصیرباف
فرهنگ فارسی
( سم ) حصین بافنده .
فرهنگ معین
(ص ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - محاسب ، شمارنده . ۲ - آن چه یا آن که سد نماید.
( ~. ) [ ع . ] (اِفا. ) حصیر بافنده .
( ~. ) [ ع . ] (اِفا. ) حصیر بافنده .
(ص ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - محاسب ، شمارنده . 2 - آن چه یا آن که سد نماید.
( ~.) [ ع . ] (اِفا.) حصیر بافنده .
لغت نامه دهخدا
حاصر. [ ص ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از حَصر و حَصَر. محصورکننده در حصارکننده. بازدارنده. || حصرکننده. شمارنده. || محصور بین حاصرین....
فرهنگ عمید
۱. محصور کننده، درحصارکننده.
۲. بازدارنده.
۳. شمارنده.
۲. بازدارنده.
۳. شمارنده.
کلمات دیگر: