فاش شدن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
تسرب , خارج
مترادف و متضاد
قطع کردن، رفتن، اخراج کردن، فاش شدن، خاموش کردن، بر کنار کردن، اخراج شدن
فاش کردن، منتشر کردن، بروز دادن، فاش شدن، علنی ساختن، منتشر شدن، افشاء کردن
روی دادن، فاش شدن، نشر کردن، بیرون آمدن، نفوذ کردن، رخنه کردن، بخار پس دادن، فرا تراویدن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) آشکار شدن ظاهر شدن یا فاش شدن خبر . پراگنده شدن خبر .
لغت نامه دهخدا
فاش شدن. [ ش ُ دَ ]( مص مرکب ) آشکار شدن. ظاهر شدن. رجوع به فاش شود.
- فاش شدن خبر ؛ پراگنده شدن و ذیوع آن. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
فاش شد راز من به گیتی فاش
من نترسم ز جنگ وز پرخاش.
- فاش شدن خبر ؛ پراگنده شدن و ذیوع آن. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
فاش شد راز من به گیتی فاش
من نترسم ز جنگ وز پرخاش.
طاهر فضل.
پیشنهاد کاربران
به در افتادن ؛ آشکار شدن. روشن شدن. بیرون افتادن. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
پیرانه سرم عشق جوانی بسر افتاد
وآن راز که در دل بنهفتم بدر افتاد.
حافظ.
پیرانه سرم عشق جوانی بسر افتاد
وآن راز که در دل بنهفتم بدر افتاد.
حافظ.
کلمات دیگر: