کلمه جو
صفحه اصلی

کار بیهوده کردن

فارسی به عربی

حیلة

مترادف و متضاد

fiddle (فعل)
کار بیهوده کردن، ویولن زدن، زرزر کردن

frivol (فعل)
کار بیهوده کردن، وقت تلف کردن، بهدر دادن، خوش گذرانی کردن

piddle (فعل)
کار بیهوده کردن، وقت گذراندن، بناز چیز خوردن، با خوراک بازی کردن، جیش کردن

پیشنهاد کاربران

زیره به کرمان بردن

آب به غربال پیمودن ، آب در هاون کوبیدن ، زیره به کرمان بردن

آب به غربال پیمودن ؛ کاری بی حاصل و بی سود کردن :
هرگز نکند بر تو اثر چاره دشمن
هرگز نشود بر تو روا حیله محتال
کان چاره چو سنبیدن کوهست بسوزن
وان حیله چو پیمودن آب است بغربال.
معزی.
- باد پیمودن ؛ کار بی نتیجه و سود کردن :
تو تا می بادپیمائی شب و روز
در این خانه برآمد سال هفتاد.
ناصرخسرو.
تو باد پیمودی همچو غافلان و فلک
بکیل روز و شبان عمر بر تو برپیمود.
ناصرخسرو.
خدای داند من دل بر او نمی بندم
که باد پیمود آن کس که آسمان پیمود.
مسعودسعد.
به آتش اندری از آبروی رفته خویش
مپاش بیش بسر خاک و باد کم پیمای.
سوزنی.
نخواستم اگر این باد عشق پیمودن
و لیک می نتوان بستن آب طبع روان.
سعدی.
گفتن که نه ازو داد باشد
پیمودن باد و باد باشد.
امیرخسرو.

مهتاب بگز پیمودن ؛ کار بی حاصل کردن.

از برهنه پوستین کندن ؛ کار بیهوده کردن :
نی برای آنکه تا سودی کنم
وز برهنه پوستینی برکنم.
مولوی.

آب در هاون کوبیدن، باد در قفس نگاه داشتن


کلمات دیگر: