کلمه جو
صفحه اصلی

تابلو


مترادف تابلو : بوم، پرده، تصویر، منظره، تخته سیاه، انگشت نما

برابر پارسی : نگاره

فارسی به انگلیسی

signboard, tableau, picture, chart, shingle, tablet, sign (board)

sign (board), tableau, picture


chart, shingle, tablet


فارسی به عربی

اشارة , لوحة

مترادف و متضاد

sign (اسم)
اعلان، اثر، نشان، نشانه، صورت، علم، تابلو، رمز، علامت، ژست، ایت، امضاء، نشان گذاشتن

panel (اسم)
هیئت، قطعه، تابلو، تشک، قاب عکس، صفحه هیئت، قاب سقف، نقاشی بروی تخته، نقوش حاشیه دار کتاب، اعضای هیئت منصفه، قطعه مستطیلی شکل، عرق گیر

board (اسم)
تخته، تابلو، هیئت مدیره، اغذیه، میز غذا، غذای روی میز، میزشور یادادگاه، هیئت عامله یا امنا، هیئت بازرگانی، تخته یا مقوا و یا هر چیز مسطح

tableau (اسم)
تابلو، پرده نقاشی، جدول، دورنمای نقاشی

بوم، پرده


تصویر، منظره


تخته‌سیاه


انگشت‌نما


۱. بوم، پرده
۲. تصویر، منظره،
۳. تختهسیاه
۴. انگشتنما


فرهنگ فارسی

۱ - پرد. نقاشی یا تصویر برجسته. ۲ - تخته یا قطع. فلزی که روی آن عنوان شخص یا موسسه را نویسند و بدر یا دیوار خانه یا مغازه نصب کنند. ۳- تخته سیاه که درمدارس روی آن با گچ چیز نویسند.

فرهنگ معین

(لُ ) [ فر. ] (اِ. ) ۱ - صفحة نقاشی . ۲ - تخته ای سیاه یا سبز در کلاس درس . ۳ - صفحه ای از جنس فلز، پلاستیک ... که نام یا مشخصات محلی روی آن قید شده باشد. ۴ - (عا. ) بسیار متمایز و مشخص .

لغت نامه دهخدا

تابلو. ( فرانسوی ، اِ ) ، پرده. پرده نقاشی. نمایش یاتصویربرجسته : تابلونویس ، تابلوسازی ، تابلو نویسی.

فرهنگ عمید

۱. پرده ای که روی آن تصویر کسی، چیزی، یا منظره ای را ترسیم کرده باشند.
۲. صفحۀ فلزی یا چوبی که که بر سر در مکان ها، گذرگاه ها، فروشگاه ها و مؤسسه ها نصب می کنند و نام یا اطلاعات دیگری راجع به آن محل را بر روی آن درج می نمایند.
۳. (صفت ) [عامیانه، مجاز] انگشت نما، شهره.

اصطلاحات

معنی اصطلاحات عامیانه و امروزی -> تابلو
کسی که از سر و ریختش پیداست که اهل منقل و وافور است؛ انگشت نما، مشهور، واضح و معلوم. مثال: این که جوابش تابلوِه ! ؛ ضایع بودن

دانشنامه عمومی

تابلو ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
تابلو (علامت)
تابلو برق، فضائی که تجهیزات برقی در آن نصب می شود
تابلوی اعلانات
تابلو راهنمایی و رانندگی
تابلوی نقاشی

پیشنهاد کاربران

در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) -
واضح و مبرهن، هویدا، آشکار - ضایع، گاف، سوتی، سه شد!

درب و داغون، قُزمیت!

فرنما/سرنما
اصطلاح "تابلو است" به معنی مشخص و واضح میباشد بدون توضیح قابل استناد و اجتهاد است.

بادید، مشهور، انگشت نما!

شایع شدن، دهن به دهن گشتن، چو افتادن، هو کردن!

در پارسی " نمایه ، نمایا "
نمایه فرتورگری=تابلوی عکاسی
نمایه های راهنمایی= تابلوهای راهنمایی
نمایه ساز = تابلوساز

Framed picture

نمایه

در زبان انگلیسی به تخته board گفته می شود که با واژه ی بریده شده سنجیدنی است . ، از آنجا که تخته ، چوب بریده شده از درخت می باشد و چوبی است که به شکل مسطح و تخت از درخت بریده شده، این گونه نامگذاری شده است . در زبان لاتین به board انگلیسی، tabula گفته می شود . همین واژه در زبان فارسی به تابلو تغییر یافته است . بنابراین تابلو در اصل به معنی چوب بریده شده ی مسطح می باشد .

تابلو: بُرد ( به معنای بریده ای از چوب، فلز و دیگر مواد )


کلمات دیگر: