کلمه جو
صفحه اصلی

راحت طلب


برابر پارسی : تن آسا، آسوده جو

فارسی به انگلیسی

luxurious, comfort loving(person)

comfort loving(person)


luxurious


فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه آسایش خواهد . ۲ - کسی که بیکاری را دوست دارد .

لغت نامه دهخدا

راحت طلب. [ ح َ طَ ل َ ] ( نف مرکب ) جوینده آسودگی و مجازاً جوینده فراغت و بیکاری. بیعارو تنبل. ( از ناظم الاطباء ). آسایش خواه. ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

آن که بیکاری و آسایش را دوست دارد، خواستار آسودگی.

پیشنهاد کاربران

راحت طلب
comfort seeking person
pleasure seeking person

easy workink

comfort seeker

آرام جوی/آرامجو

Easygoing

بنام خدا
با سلام، خود کلمه گویای معنی واژه میباشد. فردی که دنبال راحتی روحی و جسمی میباشد. سست عنصر ، راحت طلبی باعث میشود فرد در مواقع خاصی نتواند خود را با محیط سازگار نماید و شرایط محیطی سخت برایش طاقت فرسا بوده و شاید به قیمت جانش تمام شود. راحت طلبی بیشتر در قشر مرفه جامعه که متمکن و متمول هستند دیده میشود. از طرفی شما دو شاه یعنی نادر شاه و فتحعلیشاه را مقایسه کنید اولی نادر چادر خواب بود تا ورزیدگی خود را حفظ کند دومی همیشه در کاخ و حرمسرا و خوردن و خوابیدن و اپیکوریستی زندگی کردن بود . لذا انسان باید میانه رو باشد تربیت بدنی و ورزش و استراحت در موقع خود. قران کریم میفرماید ان مع العسری یسری. بعد از هر سختی ارامشی هست. این جمله شریفه تفسیر خاص خود را دارد که به کتب تفسیر مراجعه فرمایید. ولی مثالی در این خصوص در ذهن تداعی میشود البته من در موقعیتی نیستم که ایه شریفه فوق را تفسیر کنم. و فقط این به ذهنم رسید پس از دو ساعت ورزش که در جوانی انجام میدادم پس از ان سختی یک حالت رخوت و اعتماد بنفس پیدا میکردم یعنی ارامش پس از سختی ورزش. ولی بر عکس مسیله نیز هست فرد راحت طلب که فعالیتی نظیر ورزش و تربیت بدنی ندارد دچار افزایش وزن ، بیماریهای قلبی عروقی و غیره میشود در شرایط سخت تحمل نداشته و محکوم به فناست. و قران مجید نیز در این خصوص میفرماید ان مع الیسری عسری. پس از هر ارامشی سختی خواهد بود. برعکس ایه شریفه قبلی. که این دو آیه شریفه تفسیر خاص خود را دارند و بهتر هست به کتب تفسیر مراجعه فرمایید و مثالهای بنده به زعم خودم با ایات شریفه فوق انطباق داشت و این برداشت سطحی بنده از ترجمه این ایات مبارکه بود و معاذ الله حقیر عددی نیستم که حتی ایه ای را ترجمه کنم.


کلمات دیگر: