کلمه جو
صفحه اصلی

نابود شدن

فارسی به انگلیسی

die, disappear, lose, perish

فارسی به عربی

اذهب

مترادف و متضاد

disappear (فعل)
غایب شدن، ناپدید شدن، نابود شدن، پیدا نبودن، ناپیدا شدن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) نیست شدن معدوم گشتن .

لغت نامه دهخدا

نابود شدن. [ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) نیست شدن. ناپیدا شدن. ( ناظم الاطباء ). نابود گردیدن. فنا شدن. معدوم شدن. مضمحل گشتن. هلاک شدن. نیست گردیدن. فانی شدن. از بین رفتن. تفانی. زهوق. انقضاء. منقضی شدن. عدم شدن :
گم شد و نابود شد از فضل حق
بر مهم دشمن شما را شد سبق.
مولوی.

واژه نامه بختیاریکا

گی سر قیلُوی واویدِن؛ وا با تَش اَفتو رَهدِن؛ ور ستادِن

پیشنهاد کاربران

ور افتادن

نابود شدن ( REKT ) : [ اصطلاح ارز دیجیتال]کلمه "REKT"، یک نگارش عمدا اشتباه از کلمه " wrecked" است که به معنای "نابود شده" است. از این اصطلاح برای اشاره به ورشکستی و یا نابودی افراد در بازارهای اقتصادی استفاده می شود.

اضمحلال


کلمات دیگر: