مترادف لاف زن : پراکنده گو، چاخان، خودستا، خویشتن ستا، صلف، گزافه گو، لاف پیما، مدعی، هرزه درا
لاف زن
مترادف لاف زن : پراکنده گو، چاخان، خودستا، خویشتن ستا، صلف، گزافه گو، لاف پیما، مدعی، هرزه درا
فارسی به انگلیسی
braggart, boaster, braggadocio, popinjay
boaster, braggadocio, popinjay
فارسی به عربی
متبجح , معبود , نطاط
متبجح
متبجح
مترادف و متضاد
لافزن
لافزن، خودستا، ادم لاف زن، خود فروش
لافزن، پرحرف، خودستا، ریشخند کن، سخریه کن
لافزن، خودستا، دروغ بزرگ و فاحش، لی لی کننده
لافزن، خودستا، گزافه گو، رجز خوان
لافزن، خودستا
لافزن، بت، صنم، معبود، خدای دروغی، دغل باز
لافزن، خودستا، گاسگن
ولگرد، لافزن، ادم نامرتب
لافزن، خودستا، چاخان، متظاهر
لافزن، خودستا، از روی خودستایی
لافزن، از روی لاف و گزاف
پراکندهگو، چاخان، خودستا، خویشتنستا، صلف، گزافهگو، لافپیما، مدعی، هرزهدرا
فرهنگ فارسی
۱- خودستا متکبر : هر خرامند. بکبر لاف زن خویشتن ستای . ۲- مدعی باطل .
لغت نامه دهخدا
لاف زن. [ زَ] ( نف مرکب ) خودستا. خودنما. صلف. متصلف تأه. جعظری. تیاه. تیهان. صلاّف ، جعظار؛ کوتاه درشت لاف زن. جعظارة؛ کوتاه سطبر لاف زن کم عقل. تیار؛ مرد متکبر شوریده عقل لاف زن. ( منتهی الارب ).
فرهنگ عمید
۱. آن که لاف بزند.
۲. خودستا.
۲. خودستا.
واژه نامه بختیاریکا
گال باف؛ بُل کم
پیشنهاد کاربران
دروغ پندار
دروغ پرداز
چرت گو
چرت و پرت گو
چرت و پرت گو
دروغگو و چاخان
لاف زن و خودستا = بلند پرواز
پشت هم انداز
خودپیرا
کلمات دیگر: