کلمه جو
صفحه اصلی

صاف و ساده

فارسی به انگلیسی

clean, dryly, easy, homely, homespun, ingenuous, innocent, naive, naïve, neat, unsophisticated


clean, easy, ingenuous, innocent, naive, naïve, neat, unsophisticated, dryly, homely, homespun, nave, straightforward

ingenuous, straightforward


فارسی به عربی

صریح

مترادف و متضاد

candid (صفت)
راست، بی تزویر، صمیمی، بی پرده، منصفانه، بی ریا، صاف و ساده، قلبی، راستگو

ingenuous (صفت)
اصیل، صاف و ساده، رک گو

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) ساده دل بی ریا . ۲ - صاف و پوست کنده .
از اتباع است صاف و پوست کننده

لغت نامه دهخدا

صاف و ساده. [ ف ُ دَ / دِ ] ( ص مرکب ، از اتباع ) صاف و پوست کنده. بی پرده. بی ریا. بی شیله پیله.

واژه نامه بختیاریکا

سر و سادِه


کلمات دیگر: