کلمه جو
صفحه اصلی

سلع

فرهنگ فارسی

شکاف کوه . یا همزاد یا مثل و مانند

لغت نامه دهخدا

سلع. [ س ِ ] (ع اِ) شکاف کوه . || همزاد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مثل و مانند. (ناظم الاطباء).


سلع. [ س َ ل َ ] ( ع اِ ) درختی است تلخ مزه یا نوعی از زهر یا نوعی از صبر یا تیره ای است بدمزه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). درختی است تلخ. ( مهذب الاسماء ). || ( اِمص ) پیسی اندام از فساد مزاج. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). برص. پیسی اندام. ( ناظم الاطباء ). || کفیدن پای. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). شکاف پای. ( مهذب الاسماء ) ( بحر الجواهر ). کفیدگی پای. ( ناظم الاطباء ).

سلع. [ س َ ] ( ع اِ ) کفیدگی پای. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || رخنه. شکاف. چاک. درز. ترک. || شکاف کوه. ج ، سلوع. ( ناظم الاطباء ). || ( مص ) شکسته شدن سر. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ).

سلع. [ س ِ ] ( ع اِ ) شکاف کوه. || همزاد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || مثل و مانند. ( ناظم الاطباء ).

سلع. [ س َ ] (ع اِ) کفیدگی پای . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || رخنه . شکاف . چاک . درز. ترک . || شکاف کوه . ج ، سلوع . (ناظم الاطباء). || (مص ) شکسته شدن سر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از آنندراج ).


سلع. [ س َ ل َ ] (ع اِ) درختی است تلخ مزه یا نوعی از زهر یا نوعی از صبر یا تیره ای است بدمزه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). درختی است تلخ . (مهذب الاسماء). || (اِمص ) پیسی اندام از فساد مزاج . (منتهی الارب ) (آنندراج ). برص . پیسی اندام . (ناظم الاطباء). || کفیدن پای . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شکاف پای . (مهذب الاسماء) (بحر الجواهر). کفیدگی پای . (ناظم الاطباء).


دانشنامه عمومی

سلع یک منطقهٔ مسکونی در اردن است که در بصیرا واقع شده است.
فهرست شهرهای اردن


کلمات دیگر: