کلمه جو
صفحه اصلی

سلغر

فرهنگ فارسی

جد سلغریان یا اتابکان فارس ( قر. ۵ ه. ) وی رئیس یک دسته از ترکمانان قبچاق بود که با طایفه خود بخراسان کوچ کرد و پس از یک دوره تاخت و تاز بخدمت طغرل بیک پیوست و نزد او رتبه حاجبی یافت . سنقر بن مودود موسس سلغریان ( ه.م. ) نواده اوست .
جد سلغریان یا اتابکان فارس قرن ۵ هجری و رئیس یکدسته از ترکمانان قبچاق بود .

لغت نامه دهخدا

سلغر. [ س َ غ ُ ] ( اِخ ) نام قبیله ای است از ترکان. ( فرهنگ فارسی معین ).

سلغر. [ س َ غ ُ ] ( اِخ )جد سلغریان یا اتابکان فارس ( قرن 5 هجری ) و رئیس یکدسته از ترکمانان قبچاق بود، که با طایفه خود به خراسان کوچ کرد، و پس از یک دوره تاخت و تاز بخدمت طغرل بیک پیوست و نزد او رتبه حاجبی یافت. سنقربن مودود مؤسس سلغریان نواده اوست. ( فرهنگ فارسی معین ).

سلغر. [ س َ غ ُ ] (اِخ ) نام قبیله ای است از ترکان . (فرهنگ فارسی معین ).


سلغر. [ س َ غ ُ ] (اِخ )جد سلغریان یا اتابکان فارس (قرن 5 هجری ) و رئیس یکدسته از ترکمانان قبچاق بود، که با طایفه ٔ خود به خراسان کوچ کرد، و پس از یک دوره تاخت و تاز بخدمت طغرل بیک پیوست و نزد او رتبه ٔ حاجبی یافت . سنقربن مودود مؤسس سلغریان نواده ٔ اوست . (فرهنگ فارسی معین ).



کلمات دیگر: