ماخوذ از پارسی آش ساده شوربه
شورباج
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شورباج. ( معرب ، اِ مرکب ) آش ساده. ( ناظم الاطباء ). شوربة. ( حاشیه برهان چ معین ). معرب شوربا است که آب گوشت پخته باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). شوربا. مرقه. خوردی. مرقه که تنها از برنج و نمک و آب کنند. ( یادداشت مؤلف ). شوربا. ( دهار ).
کلمات دیگر: