تیره و مکدر در معاشرت و مخالفت
غضابی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
غضابی. [ غ َ / غ ُ با ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ غضبان.( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به غضبان شود.
غضابی. [ غ ُ بی ی ] ( ع ص ) تیره و مکدر در معاشرت و مخالفت. ( منتهی الارب ). الکدر فی معاشرته و مخالفته. ( اقرب الموارد ).
غضابی. [ غ ُ بی ی ] ( ع ص ) تیره و مکدر در معاشرت و مخالفت. ( منتهی الارب ). الکدر فی معاشرته و مخالفته. ( اقرب الموارد ).
غضابی . [ غ َ / غ ُ با ] (ع ص ، اِ) ج ِ غضبان .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به غضبان شود.
غضابی . [ غ ُ بی ی ] (ع ص ) تیره و مکدر در معاشرت و مخالفت . (منتهی الارب ). الکدر فی معاشرته و مخالفته . (اقرب الموارد).
کلمات دیگر: