تنها رفتن در زمین همواره
صفصفه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
صفصفة. [ ص َ ص َ ف َ ] (ع مص ) تنها رفتن در زمین هموار. || چرانیدن صفصاف را. || (اِ) سکباجه که نوعی از آش است . رجوع به سکباجه شود. || بانگ گنجشک . (منتهی الارب ).
( صفصفة ) صفصفة. [ ص َ ص َ ف َ ] ( ع مص ) تنها رفتن در زمین هموار. || چرانیدن صفصاف را. || ( اِ ) سکباجه که نوعی از آش است. رجوع به سکباجه شود. || بانگ گنجشک. ( منتهی الارب ).
کلمات دیگر: