مترادف مخرج : مقعد، دررو، خروجی، محل خروج ، واجگاه
متضاد مخرج : مدخل
برابر پارسی : سوراخ، گذرگاه، بخشیاب، برونگاه
outlet, egress, issue, [math.] denominator
escape, exit, issue, orifice, outlet, vent
روزنه , مجراي خروج , بازار فروش , مخرج
مقعد ≠ مدخل
دررو، خروجی، محل خروج
۱. مقعد
۲. دررو، خروجی، محل خروج ≠ مدخل
۳. واجگاه
در کسر، عبارتی که پایین خط کسری نوشته میشود
(مُ خَ رَّ) [ ع . ] (اِمف .) بیرون آمده ، استخراج شده .
(مَ رَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جای خروج . 2 - عددی که در زیر خط کسری قرار گرفته است . 3 - جایگاه تولید هر یک از آواهای زبان . ج . مخارج .
(مُ رِ) [ ع . ] (اِفا.) خراج دهنده ، ادا کنندة باج .
مولوی .
(ترجمان البلاغه ص 96).
مخرج . [ م ُ خ َرْ رِ ] (ع ص ) کسی که بعضی لوح را نویسد و گذارد بعض آن را. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آنکه می نویسد بعض لوح را و بعض آن را ترک می کند. (ناظم الاطباء). || علم وادب آموزنده و تربیت کننده ٔ نوجوانان . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). || سال که در آن فراخی و تنگی باشد . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
مخرج . [ م ُ رَ ] (ع ص ) بیرون کرده شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) زمان بیرون کردن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || جای بیرون کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (مص ) بیرون کردن چیزی را. (از ناظم الاطباء) (از محیط المحیط).
مخرج . [ م ُ رِ ] (ع ص ) بیرون برآورنده . (غیاث ). بیرون آورنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بیرون کننده . (ناظم الاطباء).
- مخرج الضمیر ؛ کسی که از ضمیر و درون مردم اطلاع می دهد، و منجمی نیز به این صفت شهرت یافته است وی از ما فی الضمیر و آنچه که بر خاطر کسی خطور می کرد آگاهی می داد. (از تاریخ الحکما چ لیپزیک 335).
|| باج اداکننده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اداکننده ٔ باج . (ناظم الاطباء). || شکارکننده ٔ شترمرغ ابلق . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آن که شکار می کند شتر مرغ ابلق را. (ناظم الاطباء).
برونگاه