ازن
فارسی به انگلیسی
عربی به فارسی
فاحشه بازي کردن , زنا کردن , () بشکل طاق , قوسي شکل , طاقي شکل , بجلو خم شده
مترادف و متضاد
ازن
فرهنگ فارسی
اوزون: گازی دارای بوی تندوزننده که هنگام رعدوبرق تولیدمی شود، دراطراف ماشینهای برق ودرطبقات فوقانی جونیزوجوددارد
( اسم ) ترکیبی است از اکسیژن بصورت ۳ خاصیت اکسید کنندگی آن بسیار زیادتر از اکسیژن است بطوریکه نقره را اکسید میکند و مانند آب کلر خاصیت رنگ بری را دارد . اوزن اوزون .
قلعه در جبال همدان
( اسم ) ترکیبی است از اکسیژن بصورت ۳ خاصیت اکسید کنندگی آن بسیار زیادتر از اکسیژن است بطوریکه نقره را اکسید میکند و مانند آب کلر خاصیت رنگ بری را دارد . اوزن اوزون .
قلعه در جبال همدان
فرهنگ معین
(اُ زُ ) [ فر. ] (اِ. ) ترکیبی است از اکسیژن به صورت ۳ o خاصیت اکسیدکنندگی آن بسیار زیادتر از اکسیژن است به طوری که نقره را اکسید می کند. به میزان کم در هوا موجود است و به صورت متراکم در لایة بالایی جو زمین وجود دارد. باکتری کش و رنگ زداست .
لغت نامه دهخدا
ازن . [ اَ ] (اِخ ) قلعه ای در جبال همدان . (معجم البلدان ). و مؤلف مرآت البلدان گوید: گویا ((ازنا)) و ((ازناوه )) هم بنویسند.
ازن . [ اِ زُ ] (اِخ ) پدر ژازُن که بسحر مِدِه ٔ جادوگر، جوانی از سر گرفت .
ازن. [ اِ زُ ] ( اِخ ) پدر ژازُن که بسحر مِدِه جادوگر، جوانی از سر گرفت.
ازن. [ اَ ] ( اِخ ) قلعه ای در جبال همدان. ( معجم البلدان ). و مؤلف مرآت البلدان گوید: گویا ( ( ازنا ) ) و ( ( ازناوه ) ) هم بنویسند.
ازن. [ اَ ] ( اِخ ) قلعه ای در جبال همدان. ( معجم البلدان ). و مؤلف مرآت البلدان گوید: گویا ( ( ازنا ) ) و ( ( ازناوه ) ) هم بنویسند.
فرهنگ عمید
گازی سمّی، آبی رنگ، و موجود در طبقات فوقانی جو، با بوی تند که هنگام رعدوبرق یا در اطراف ماشین های برق تولید می شود و برای تصفیۀ آب و از بین بردن میکروب ها به کار می رود.
دانشنامه عمومی
آزن (آرکانزاس). آزن (آرکانزاس) (به انگلیسی: Ozan, Arkansas) یک شهر در ایالات متحده آمریکا با جمعیت ۸۵ نفر است که در آرکانزاس واقع شده است.
فهرست شهرهای ایالات متحده آمریکا
موقعیت جغرافیایی شهرها و مناطق اطراف به شرح زیر است:
فهرست شهرهای ایالات متحده آمریکا
موقعیت جغرافیایی شهرها و مناطق اطراف به شرح زیر است:
wiki: آزن (آرکانزاس)
گویش مازنی
اعلام فسخ و یا پایان کار
/azan/ اعلام فسخ و یا پایان کار
پیشنهاد کاربران
آزَن ( اوستایی ) زائیدن، زایاندن
کلمات دیگر: