کلمه جو
صفحه اصلی

مخدر


مترادف مخدر : تخدیرکننده، کرخت کننده، مکیف ، روان گردان

متضاد مخدر : مسکر

برابر پارسی : آرامش بخش، افیونی، بَنگ

فارسی به انگلیسی

narcotic, opiate


chaste


narcotic, opiate, chaste

narcotic


فارسی به عربی

دواء منوم , مخدر

عربی به فارسی

بيهوشانه , داروي بي هوشي , بي هوش کننده , کم کننده ء حس


مخدر , مسکن , مربوط به مواد مخدره


مترادف و متضاد

تخدیرکننده، کرخت‌کننده ≠ مسکر


مکیف


narcotic (صفت)
مسکن، منوم، مخدر، مربوط به مواد مخدر

stupefacient (صفت)
گیج کننده، مخدر، بهت اور، پکر کننده، تخدیر کننده

opiate (صفت)
مخدر، افیون دار، تکسین دهنده

۱. تخدیرکننده، کرختکننده
۲. مکیف ≠ مسکر
۳. روانگردان


فرهنگ فارسی

سست کننده، آنچه اعصاب را سست و بی حس کند
(اسم ) ۱ - آنکه بخوابد و دست و پای سست گرداند . ۲ - آنچه که تولید رخوت و سستی اعصاب کند : مواد مخدر . ۳ - در پرده نشاننده.
بی حس و سست کرده شده

1. دارویی که باعث منگی و عدم حساسیت می‌شود و درد را تسکین می‌دهد 2. ویژگی دارویی که باعث منگی و عدم حساسیت می‌شود و درد را تسکین می‌دهد


فرهنگ معین

(مُ خَ دِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) سست کننده ، آنچه که باعث رخوت و خواب و سستی اعصاب می شود، دارای ویژگی تخدیرکننده .

لغت نامه دهخدا

مخدر. [ م ُ خ َدْ دَ ] (ع ص ) بی حس و سست کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || در پرده نشانیده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). حجاب دار و پنهان و پوشیده . (ناظم الاطباء). و رجوع به معنی دوم ماده ٔ قبل و تخدیر شود.


مخدر. [ م ُ خ َدْ دِ ] (ع ص ) بی حس و سست کننده ٔ اندام . (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بی حس کننده و سست نماینده ٔ اعضاء. (ناظم الاطباء). دوائی است که قابلیت تام را برای تأثیر قوه ٔ نفسانیه از روح سلب میکند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ).به داروهایی اطلاق شود که سبب بی حسی و رخوت و سستی گردد چون هروئین ، تریاک ، کوکائین و غیره که در طب برای بی حسی و کاهش احساس درد به کار آید و مصرف مکرر غالب آنها موجب اعتیاد و دوام استعمال مخدرها موجب بروز نوعی جنون و اختلالات عصبی می گردد. || در پرده نشاننده . (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). آنکه می پوشاند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تخدیر شود.


مخدر. [ م ُ دَ ] (ع ص ) پنهان در پس پرده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).


مخدر. [ م ُ دِ ] (ع ص ) آنکه خوابیده دست و پای و سست اندام گرداند. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی یا چیزی که سست و بی حرکت می کند و موجب خواب رفتگی اعضاء می شود. (ناظم الاطباء). || درآمده ٔ در روز باران . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مقیم و آرام در خانه و یا در لانه . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اخدار شود.


مخدر. [ م ُ دِ / دَ ] (ع ص ) اسد مخدر؛ شیری که بیشه و جنگل آن را پنهان کرده باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).


مخدر. [ م ُ دِ ] ( ع ص ) آنکه خوابیده دست و پای و سست اندام گرداند. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). کسی یا چیزی که سست و بی حرکت می کند و موجب خواب رفتگی اعضاء می شود. ( ناظم الاطباء ). || درآمده در روز باران. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || مقیم و آرام در خانه و یا در لانه. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به اخدار شود.

مخدر. [ م ُ دِ / دَ ] ( ع ص ) اسد مخدر؛ شیری که بیشه و جنگل آن را پنهان کرده باشد. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

مخدر. [ م ُ دَ ] ( ع ص ) پنهان در پس پرده. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).

مخدر. [ م ُ خ َدْ دِ ] ( ع ص ) بی حس و سست کننده اندام. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). بی حس کننده و سست نماینده اعضاء. ( ناظم الاطباء ). دوائی است که قابلیت تام را برای تأثیر قوه نفسانیه از روح سلب میکند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).به داروهایی اطلاق شود که سبب بی حسی و رخوت و سستی گردد چون هروئین ، تریاک ، کوکائین و غیره که در طب برای بی حسی و کاهش احساس درد به کار آید و مصرف مکرر غالب آنها موجب اعتیاد و دوام استعمال مخدرها موجب بروز نوعی جنون و اختلالات عصبی می گردد. || در پرده نشاننده. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). آنکه می پوشاند. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تخدیر شود.

مخدر. [ م ُ خ َدْ دَ ] ( ع ص ) بی حس و سست کرده شده. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || در پرده نشانیده شده. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). حجاب دار و پنهان و پوشیده. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به معنی دوم ماده قبل و تخدیر شود.

فرهنگ عمید

ویژگی آنچه اعصاب را سست و بی حس می کند.

دانشنامه عمومی

مواد مخدر (Narcotic) یا سرخوش نما، نامی عمومی برای انواع مختلفی از داروها و ترکیبات طبیعی، شیمیایی است که اغلب به دلیل احتمال ایجاد وابستگی به مصرف جزو مواد اعتیادآور طبقه بندی شده و معمولاً خرید و فروش آن ها ممنوع است.
STIMULANT (محرک ها): افزایش انرژی، هوشیاری ذهنی و فعالیت جسمانی، کاهش خستگی، سرکوب گرسنگی، افزایش ضربان قبل و فشار خون. مثال: کوکائین و کافئین.
DEPRESSANT (سرکوبگرها): کاهش انرژی، هوشیاری ذهنی، ضربان قلب، فعالیت جسمانی و سرعت تنفس، کاهش سرعت عکس العمل، خواب آور و القاء حالت رؤیا. مثال: الکل، مرفین و هروئین.
HALLUCINOGENS (توهم زاها): تغییر و اختلال در خلق و خو، ادراک و حواس بینایی، شنوایی و احساسات، اختلال در درک زمان و مکان، در بعضی موارد همراه با ترس و وحشت، القاء حالت رؤیا. مثال: ماری جوآنا و ال اس دی.
NARCOTICS (مخدرها): القاء بی حسی، کرختی، رخوت و خواب شدید.
خرید و فروش، جابجایی و پنهان کردن موادمخدر در اکثر کشورها از جمله ایران ممنوع می باشد و برای آن مجازات در نظر گرفته شده است.
انواع مختلفی از مواد مخدر و اعتیادآور وجود دارند و به همین دلیل، فرد معتاد در طول زمان، برای ارضا و احیای حس نئشگی، معمولاً از مادهٔ مخدر به مخدری قوی تر نیازمند می شود. بنابر آمار سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۰ میلادی، از میان ۲۲۰ میلیون مصرف کننده مواد مخدر اعتیادآور در جهان، بیش از ۱۶۰ میلیون نفر (افزون بر ۷۰ درصد) حشیش و فراورده های گیاه شاه دانه هندی (کانابیس) استفاده می کنند.
مواد مخدر ترکیبات شیمیایی هستند که مصرف آن ها تغییراتی شیمیایی بر روی سیستم عصبی ایجاد می کند و باعث ایجاد لذت، تغییر هوشیاری، بی حسی می شود.بنابراین پتانسیل ایجاد اعتیاد و سوءمصرف در آن ها وجود دارد ولی شدت آن بسته به اثر ماده متفاوت است.

فرهنگ فارسی ساره

بنگ


فرهنگستان زبان و ادب

{narcotic} [پزشکی] 1. دارویی که باعث منگی و عدم حساسیت می شود و درد را تسکین می دهد 2. ویژگی دارویی که باعث منگی و عدم حساسیت می شود و درد را تسکین می دهد

پیشنهاد کاربران

نارکوک. . . . . نارخوک. . . . . افیون. . . . . تریاک. . . . . .

مخموراور ، وان چیزیست که مدتی پس ازمصرف ایجادحالتی از کمبودیامسمومیت درمصرف کننده بنماید

منگین ، کرخت آور

کرختار


کلمات دیگر: