میدانی که در گمانهزنی الکترومغناطیسی دور از چشمه قرار دارد
میدان دور
فرهنگ فارسی
فرهنگستان زبان و ادب
{far field} [ژئوفیزیک] میدانی که در گمانه زنی الکترومغناطیسی دور از چشمه قرار دارد
کلمات دیگر:
میدانی که در گمانهزنی الکترومغناطیسی دور از چشمه قرار دارد