کلمه جو
صفحه اصلی

موجودی


مترادف موجودی : پول، اعتبار، موجودیت

برابر پارسی : دارایی، باشنده ای، یافتمندی، هستنده ای

فارسی به انگلیسی

balance, stock, inventory, cash on hand, bankroll, equity, kitty, supply

stock, inventory, cash on hand


bankroll, equity, inventory, kitty, stock, supply


فارسی به عربی

تجهیز , سهم ، اِحتیاطی

مترادف و متضاد

stock (اسم)
ذخیره، سهم، مایه، نیا، پایه، کنده، تخته، تنه، قنداق تفنگ، سرمایه، موجودی، یدکی، سهمیه، در انبار، قنداق، موجودی کالا، مواشی، پیوندگیر، ته ساقه، دسته ریشه

supply (اسم)
ذخیره، موجودی، خواربار، اذوقه، لزوم، فرااورده

cash (اسم)
پول نقد، صندوق پول، موجودی، پول خرد

holding (اسم)
دارایی، موجودی، مایملک، ملک متصرفی

پول، اعتبار


موجودیت


۱. پول، اعتبار
۲. موجودیت


فرهنگ فارسی

موجود بودن . مقابل معدومی .

لغت نامه دهخدا

موجودی. [ م َ ] ( حامص ) موجود بودن. مقابل معدومی. || ( اِ ) نقد. آنچه برجای است. آنچه از پول و اعتبار و ارز و لوازم و ابزار و اشیاء وجود داشته باشد. هرچه از مال و پول فی الحال موجود باشد: از دفترها همه موجودی را امروز از انبار گرفتم.
ترکیب ها:
- موجودی صندوق . موجودی دریافتی. موجودی داین . موجودی مدیون .

دانشنامه آزاد فارسی

موجودی (stock)
مواد اولیه، کالاهای نیمه ساخته، کالاهای در فرآیند تولید و کالاهای ساخته شدۀ در تملک مؤسسات. آن ها مواد اولیه و کالاهای نیمه ساخته شده ای را نگه می دارند که برای تولید نیاز دارند. کالاهای ساخته شده تا زمان فروش نگهداری می شوند. در صورتی که شرکت ها بتوانند به اندازۀ کافی کالاهای ساخته شده برای عرضۀ به موقع در بازار تولید کنند، معمولاً سعی می کنند مقدار موجودی کالای خود را به حداقل ممکن برسانند.

فرهنگ فارسی ساره

دارای


پیشنهاد کاربران

( تدارکات ارتش - وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح ) موجودی انبار

( اندوخته. ) . . . به جای موجودی حساب هم میشه استفاده کرد.

داشت . داشته . اندوخته . . مانده .


کلمات دیگر: